Abstract:
انقلاب مشروطیت نقطه عطف رویارویی هویتی ایرانیان با مدرنیته است که از آن بهعنوان انقلابی برگرفته از مفاهیم مدرن در تمایز با سپهر اندیشه و هویت سنتی یاد میشود.مشروطیت،سرفصلی جدید از تاریخ ایران است که تحولات آن بر تاریخ سیاسی ایران در قرن بیستم سایه افکنده است و بر فرهنگ،اقتصاد و سیاست کشور ما تأثیری غیرقابل انکار نهاده است.یکی از گفتمانهای هویتی مندرج در گفتمان مشروطه،گفتمان تجددگرائی است که درک آن میتواند به فهم زوایای نامکشوف هویت ایرانی در این مقطع یاری رساند.طیف تجددگرایان متشکل از گروهی کوچک اما روبه گسترش از روشنفکران و نخبگان بودند که یا دارای زمینه تحصیلاتی جدید،یا اغلب صاحب منصب دولتی،بازرگان،سیاح،دیپلمات و یا افرادی«خود ساخته»بودند که با اندیشههای مدرن آشنایی یافتند.آنان به رغم همه تفاوتها،دارای وجوهی مشترک بود که میتوان آن را ذیل «گفتمان تجددگرایی»آورد.
Machine summary:
"گفتمان هویتی تجددگرایان ایرانی در انقلاب مشروطیت علی اشرف نظری* استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه یزد (تاریخ دریافت:86/6/15-تاریخ تصویب:86/8/10) چکیده: انقلاب مشروطیت نقطه عطف رویارویی هویتی ایرانیان با مدرنیته است که از آن بهعنوان انقلابی برگرفته از مفاهیم مدرن در تمایز با سپهر اندیشه و هویت سنتی یاد میشود.
متأثر از چنین نگرشی«سید حسن تقیزاده»-فعال انقلابی و از نظریهپردازان مشروطیت- بر این پندار تأکید داشت که هر نوع اندیشه و عقیدهای که منافی با«قبول و ترویج بلاشرط و قید و تسلیم شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و تربیت و علوم و صنایع و زندگی کل اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثنا»باشد،نوعی خودپسندی و ایرادات بیمعنی دانست که از«وطنپرستی کاذب»ناشی شده است(کچویان 1384:81-80).
به تعبیر بهتر،این مفاهیم از جمله مفاهیم محوری و کانونی متجددین است، که هرچند ممکن است نظر به تنوع فکری موجود در میان آنها یکی از این عناصر بیشتر مورد توجه قرار گرفته باشد،اما میتوان مبانی و چشماندازهای فکر آنان را با بهرهگیری از این سه مفهوم تبیین نمود.
چنین محدودیتی متضمن عدم درک صحیحی از میراث هویتی خود/دیگری و چگونگی جمع نسبت میان آن دو،عدم ابتناء مبانی فکری بر شالودههای محکم نقادی و بازاندیشی،دفاع سادهانگارانه از هویت متجددانه،سیاستزدگی،و ظهور نگرشهای گفتمانی -ایدئولوژیک متعارض و بعضا غیرقابل توافقی بود که زمینه را برای قطبی شدن جامعه فراهم آورد.
مشروطهخواهان متجدد و اصلاحطلب با نوعی سیاستزدگی که درمان همه دردهای مزمن ایران را سیاسی میدانست،به جای آنکه به بحث پیرامون مبانی فلسفی-نظری مدرنیته و چگونگی جمع میان دو گفتمان هویتی سنتی و مدرن و رفع تنشهای ناشی از آن بپردازند،به نوشتن رسالههای ایدئولوژیک -سیاسی همت گماشتند و مشکلات اجتماعی-فرهنگی نیز از مجرای مباحث سیاسی مورد توجه قرار گرفت."