Abstract:
گرفتاری آمریکا در جهان،این کشور مجبور شد برای حل و فصل مسائلی مثل بحران کره شمالی دست به دامان چین شود.قضیه تایوان بار دیگر تحت الشعاع روابط عمیقتر چین و آمریکا قرار گرفت. پیروزی مایینگ-جثو در انتخابات 2008 تایوان را نیز میتوان آغاز«فصلی نو در روند صلح»این جزیره با چین برشمرد،زیرا که به محض انتخاب،شاهد توافق تاریخی چین و تایوان در راستای پروازهای مستقیم در دو سوی تنگه بودهایم.هدف این مقاله بررسی جنبههای سیاسی-امنیتی مسئله تایوان در معادله سه جانبه چین،آمریکا و تایوان میباشد. جزیره تایوان پس از شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم،در 25 اکتبر 1945 به دولت چین ملی واگذار شد.در سال 1949 شورش عمومی حزب کمونیست چین منجر به اخراج این دولت(بدون استعفا دادن)و متواری شدن آنها به تایوان گردید.ملیگرایان به رهبری چیان کای شک و حمایت همهجانبه آمریکا،جزیره تایوان را به تصرف خویش درآوردند و جمهوری چین را اعلام نمودند. به دنبال وقوع جنگ کره در سال 1950،آمریکا ناوگان هفتم خود را در اطراف جزیره برای محافظت از آن در برابر حملات کمونیستها در مستقر کرد.بنابرانی،تایوان از سال 1950 به«متحد»آمریکا در منطقه تبدیل شد.همین مسئله باعث عضویت تایوان در سازمان ملل و نیز جلوگیری از ورود چین کمونیست به این سازمان گردید.چین کمونیست در کشاکش جنگ سرد ترجیح میداد تا از کمک شوروی نیز برخوردار باشد.با افزایش اختلافات مرزی میان جمهوری خلق چین و شوروی در اواخر دهه 1960، شوروی به مثابه تهدیدی جدی برای چین کمونیست تلقی گردید.با سفر محرمانه نیکسون در 1971 به جمهوری خلق چین،آمریکا با اعلام سیاست«چین واحد»مانع از تأثیر مخرب تایوان در روابط دوجانبه خویش با این کشور گردید.با عادیسازی روابط چین و آمریکا در 9-1978،تایوان بالاترین درصد شناسایی رسمی/بین المللی خویش را از دست داد.سیاست کاهش تدریجی فروش سلاح به تایوان از 1971 تا 1989 ادامه داشت،اما کابینه بوش پدر فروش سلاح با تکنولوژی بالا را از سر گرفت.فروش سلاح تا زمان کلینتون و بوش پسر نیز ادامه یافت.چنین اقداماتی طی زمان مانع از تعمیق روابط چین و آمریکا گردیده و با فروپاشی شوروی،آمریکا فشار مضاعفی را برچین کمونیست وارد ساخت.به محض نزدیکی روسیه و چین و همکاری آنها در قالب سازمان همکاری شانگهای، آمریکا نیز رفتار ملایمتری را در برابر چین اتخاذ کرد.برعکس،در سال 2001 بوش پسر با گستردهترین فروش تسلیحات به تایوان مجددا انتقاد شدید پکن را موجب گردید.از سال 2003 با
Machine summary:
به عبارت ديگر، ملاحظات استراتژيک و دلمشغولي هاي ژئواستراتژيک ايالات متحده را از زياده روي در عادي سازي کامل روابط با چين بازداشت و درصدد برآمد با تصويب قانون رابطه با تايوان ، تعهد آمريکا را در راستاي دفاع از اين جزيره تقويت کند (٤-٣: ٢٠٠٥ Redd).
با اتخاذ سياست «ابهام استراتژيک » متمايل به تايوان مانع از «آزادسازي » جزيره توسط چين کمونيست گرديد و اين کشور را متعهد ساخت تا در راستاي «حل مسالمت آميز» مسئله تلاش نمايد (٢٠٠٥:٥ Redd).
برهه دوم : از ١٩٨٩تا ١٩٩٦؛ تمايل آمريکا به «وضوح استراتژيک » به نفع تايوان ، سياست چندبعدي چين با تأکيد بر«تهديد به زور و وابستگي اقتصادي جزيره » دولت چين از زمان برقراري روابط ديپلماتيک با ايالات متحده در ١٩٧٩ تا ١٩٩٥ مسئله تايوان را به طور «ديپلماتيک » مديريت کرد.
از سال ١٩٩٠، افزايش صادرات تايوان به چين ، وابستگي اين جزيره را به بازار آمريکا کاهش داد، در نتيجه تعداد زيادي از تجار تايواني تدريجاً به سرمايه گذاري هاي داخلي شان پايان دادند و سرمايه هايشان را به مناطق ويژه اقتصادي چين انتقال دادند (٦: Ibid).
برهه چهارم : از ٢٠٠٣ تا ٢٠٠٨؛ تمايل آمريکا به «ابهام استراتژيک » به نفع چين ، سياست چند بعدي چين با تأکيد بر«وابستگي اقتصادي جزيره و فشار سياسي » علي رغم تندروي هاي آغازين دولت آمريکا عليه چين ، جرج دبليو بوش به تدريج در مبارزه جهاني خويش عليه تروريسم نيازمند حمايت چين گرديد و در نتيجه از اواخر سال ٢٠٠٢ سياست خصمانه خويش را عليه اين کشور کنار گذاشت .