Abstract:
این نوشتار به بررسی تأثیر مسأله حقوق بشر در روابط ایران و اتحادیه اروپایی پرداخته و درصدد است تا علاوه بر نشان دادن تأثیرات مسأله حقوق بشر بر روابط ایران و اتحادیه اروپایی، بررسی نماید که این مسأله خود تابع چه متغیرهایی بوده است.این مقاله براین باور است که هرچند حقوق بشر به ظاهر از مبانی وجودی اتحادیه اروپا عنوان گردیده و کشورهای اروپایی سعی مینمایند تا نقشی سنتی برای خود در پیریزی و طرح این مسأله در عرصه بین الملل تعریف نمایند اما در روابط با اینران پس از انقلاب اسلامی بهرهگیری اتحایده اروپایی از حقوق بشر بیشتر تابع منافع آنان و به عنوان ابزاری در جهت فشار علیه ایران بوده و عوامل متعددی در روابط حقوق بشری ایران و اروپا مؤثر میباشد.
Machine summary:
اين مقاله بر اين باور است که هر چند حقوق بشر به ظاهر از مباني وجودي اتحاديه اروپا عنوان گرديده و کشورهاي اروپايي سعي مينمايند تا نقشي سنتي براي خود در پيريزي و طرح اين مسأله در عرصه بين الملل تعريف نمايند اما در روابط با ايران پس از انقلاب اسلامي بهره گيري اتحاديه اروپايي از حقوق بشر بيشتر تابع منافع آنان و به عنوان ابزاري در جهت فشار عليه ايران بوده و عوامل متعددي در روابط حقوق بشري ايران و اروپا مؤثر ميباشد.
در مقطع دوم که از آن به سياست «هم بانيگري» نام برده ايم سياست اتحاديه اروپا تحت عوامل داخلي و بين المللي بر اين استوار است که خود باني فعاليت عليه مسأله حقوق بشر ايران در نهادها و مجامع عام بين المللي نبوده ليکن با هم بانيگري و پشتيباني از بانيان مسأله از يک سو از نقش تعريف شده سنتي خود براي سردمداري حقوق بشر در عرصه بين المللي فاصله نگرفته و از سوي ديگر از صرف هزينه هاي مغاير با منافع خود در مسأله پرهيز نمايد.
سال بعد، ايران دعوت رسمي از نماينده ويژه نموده و اعلام آمادگي خود براي همکاري را ابراز مينمايد که منجر به سه دور سفر گاليندوپل به ايران شده و گزارشات وي باتوجه به فضاي بين المللي و حوادثي که در اين ايام رخ ميدهد مانند مسأله سلمان رشدي، شکل گيري اتحاديه اروپايي، بحران خليج فارس و در نهايت نوع و ميزان فشار گروه هاي اپوزيسيون ، واجد لحن ها و جهت گيريهاي متفاوت بوده و داراي فراز و نشيب است .