Abstract:
موجود در چکیدهء خام ناشی میشود.و آن در نمایشنامه شامل یک بند(پاراگراف)است برای هر صحنهء فرانسوی.صحنهء فرانسوی قسمتی است از گفتگو با ورود یا خروج یک شخصیت اصلی نشانهگذاری میشود.نمایشنامهنویس برای تألیف این روایت صحنه به صحنه،نخست فهرست خامی از صحنهها فراهم میکند،و آنگاه شرح کوتاهی برای هر یک مینویسد.روایت نایی از کار مبسوط اولیه ناشی میشود و مبتنی است بر دقتی که نمایشنامهنویس نشان میدهد تا طرز کار داستان را در چکیدهء خام بنویسد. خلاصهء ضربان به ضربان باید کاملا طولانی باشد و سرشار از جزئیات.یک ضربان گفتگو مشابه است با یک بند(پاراگراف)در نوشتهء منثور.این خلاصهء ضربانها مهمترین بخش چکیده است و آن نیازمند کار عمدهء ساختاری در تألیف نمایشنامه است.اهمیت آن حتی از اهمیت انگارهء جنینی و نگارش گفتگو نیز پیشی میگیرد.نمایشنامهنویس باید برای آن تمامی مهارت و خلاقیتی را که در توان دارد به کار گیرد.جزئیاتی که نمایشنامهنویس در چکیده وارد میکند-البته با نگارش آنها بر روی کاغذ-هرچه بیشتر باشد بخت خوب از کار درآمدن نمایشنامه بیشتر خواهد بود. با اینکه چکیده بیشتر از پنج بخش ندارد،اما کاملا طولانی است.چکیده نه به دلیل طولانی بودنش بلکه به دلیل کار طاقتفرسای تنظیم و تنسیق،طالب انضباط است.نویسندهای که از چکیده طفره میرود یا آن را با عجله به انجام میرساند فقط تنبلی و نادانی خود را نشان میدهد.بدون چکیده،احتمالا نمایشمنامه فقط گفتگو خواهد بود و بس.اما گفتوشنود نمایشنامه نیست.با وجود یافتن چکیده،گفتگوها به گونهای روشن و باطراوت از ذهن نمایشنامهنویس به سوی دنیای متن جریان مییابد.چکیده نویسنده را از ماهها تجدید نظر روی متن نجات میدهد.اگر نخستین مسوده بدون چکیده نوشته شود صرفا به عنوان چکیدهای محو و مبهم در قالب گفتگو بنا میشود و معمولا نیازمند بازنویسی کامل است.تألیف نمایشی طالب صرفهجویی است و نیازمند اینکه هر قطعه از نمایشنامه فشرده و چندوجهی باشد.این نگارش فقط 2Lاز طریق نوع طرحریزی چکیدهای که لازمهء متن است امکانپذیر خواهد بود. مراحل پیش از مسودهنویسی-یعنی انگارهء جنینی،جمعآوری،چکیدهء خام،و چکیده-معمولا بیش از مسودهنویسی گفتگو نیازمند وقت است.اگر چکیده بسنده و درخور باشد این نکته نیز همواره صحت خواهد داشت. هریک از اقلام پیش از مسودهنویسی غالبا به بیش از یک ترجمان نیاز دارد.دورهء وحدت بخشیدن به آنها زمان تفکر و تعمق نمایشنامهنویس است.در طول این دوره او امکانات هر قلم مادهای را که در نمایشنامه وارد کرده و امکانات اصول ساختاری قابل اجرا در نمایشنامه را ارزیابی میکند.او باید در انتظار شروعها، تغییرات،و رشد و بسطهای غلط باشد.در فرایند تألیف مرحلهء پیش از مسودهنویسی طالب صبر،تحمل،و انضباط به عنوان همیاران خلاقیت است. نمایشنامهنویس،برای نگارش نمایشنامه،باید انگارهء جنینی را کشف کند،مواد لازم را جمعآوری کند، اجزای چکیدهء خام را جمع و جور کرده و متشکل نماید،و چکیدهء نهایی را تنظیم و تنسیق کند.فقط در این زمان است که او آماده نوشتن گفتگو است.در طی همهء این گامها،بیش از آنکه نمایشنامهنویس به نگارش نمایشنامه بیندیشد،باید در ساخت و نحوهء بنای نمایشنامه تعمق کند. 1)عنوان 2)شرایط:گزارش منثور زمان و مکان،چنانکه قرار است در متن آشکار شود. 3)شخصیتها:توصیف هر شخصیت عمده و جزء با شرح شایستهء جزئیات،استفاده از شکل خلاصهای که شامل شش مشخصهء هر شخصیت باشد. 4)روایت داستانی32:روایت منثور و صحنه به صحنهء نمایشنامه،با تمرکز بر طرح و داستان،کوتاه اما دربردارندهء همه اجزای ضروری. 5)خلاصهء کارآمد:خلاصهای مفصل و ضربان به ضربان33از نمایشنامه. عنوان،در صورت امکان،دیگرنه اشارهای کارآمد بلکه باید عنوان نهایی باشد.گزارش زمان و مکان باید پیراستهتر از چکیدهء خام باشد و احتمالا کوتاهتر و مسلما باید باز هم نوشته شود.اگر نمایشنامه بلند است و بیش از یک مکان ماوقع دارد،این گزارش باید به توصیف هر مکان بپردازد.بررسی شخصیت در چکیده باید بسط همان شخصیتهای چکیدهء خام باشد، شخصیتها باید کاملتر باشند و شخصیتهای عمده باید از مشخصههای متعددی برخوردار شوند.این احتمال وجود دارد که بتوان در طول مسودهنویسی34 شخصیتهای جزء دیگری به اثر اضافه کرد،اما چنین زوایدی احتمالا به فشردگی کل اثر لطمه میزند. روایت منثور از داستان و بخشهای کشمکش در عین حال شخصیت محوری تعیین شده،و روابط یادآوری میگردد. 7)کشمکش:شرح اینکه چه افراد یا نیروهایی در حال نزاعاند،تشخیص و تعیین موانعی که بر سر راه شخصیتهای اصلی است،یا توصیف عوامل نفاق در موقعیت؛نیز مبنای کشش نمایشی شرح داده میشود. 8)داستان:دستکم فهرستی از توالی حوادث،اما خلاصهای جزء به جزء از کل داستان بهتر است؛نیز یادداشتهای مبنی بر اینکه نمایشنامه چگونه شروع شده و پایان مییابد. 9)اندیشه:بحث دربارهء معنا،توصیف دیدگاه31،فهرستی از اندیشههای کلیدی برای کل نمایشنامه،و شاید برای هر شخصیت عمده. 10)گفتگو:گزارشی در باب سبک گفتگوها و روش تألیف آن 11)جدول:طرح کلی زمانمندی برای نگارش و تکمیل نمایشنامه. چنین چکیدهء خامی را تقریبا نمیتوان ذهنی تألیف کرد و حفظ نمود.اگر نوشته نشود احتمالا هرگز وجود پیدا نخواهد کرد.چکیدهء خام به نویسنده اجازه میدهد به مواد نمایشنامهاش تجسم مادی بخشد،و ذهن او را برای کار خلاق بعدی آماده نگه میدارد. چکیده،یعنی طرز کار کامل و شکیل نمایشنامه، مرحلهء پنجم فرایند تألیف است.تنظیم و تنسیق آن بدون طی گامهای قبلی غیر قابل دستیابی است،و آن عاملی قطعی در نگارش گفتگوهاست.باز هم میگوییم که نویسنده نباید متوقع باشد که بدون ثبت چکیده بر کاغذ این گام را به شایستگی طی کند.لازم نیست 2Lچکیده هرآنچه را که در چکیدهء خام آمده بازگویی کند. با این همه دستکم باید حاوی مواد اساسی زیر باشد: 1)عنوان کارآمد(موقت) 2)کنش:گزارهای توصیفی مبنی بر اینکه شخصیتها به عنوان یک گروه متقبل چه فعلی میشوند،که اغلب به شکل وجه مصدری26یا معرفها27 بیان میشود،نیز شرح اینکه چه کسی تغییر میکند و چگونه شخصیتها موجد تغییر میشوند. 3)شکل(فرم):تمیز و تشخیص سازمان جامع نمایشنامه-تراژدی،کمدی،ملودرام-و اینکه چگونه کنش نمایشنامه با خصوصیات عاطفی شایسته پیوند مییابد. 4)شرایط28:زمان و مکان کنش،به علاوهء شرایط مفروض مهم دیگر. 5)موضوع29:تبیین حوزهء اطلاعاتی. 6)شخصیتها:فهرستی از توصیفات تأثری30، چکیدههای نمایشنامهنویسان باتجربه،شکلهای بسیار و طول و تفصیلهای گوناون به خود میگیرد.چهارمین گام در فرایند نگارش یک نمایشنامه تألیف چکیدهء خام25است.این چیزی بیش از جمعآوری یادداشتهای بالقوه مفید است.با در نظر گرفتن اینکه جمعآوری شامل تودهای نوشتههای تندنویسیشده است:چکیدهء خام نخستین مرحلهء سازمان بخشیدن به مواد تواند بود.در جمعآوری،نمایشنامهنویس بر مواد متمرکز میشود،در چکیدهء خام او به کشاکش با شکل(فرم) میپردازد.چکیدهء خام نباید و نمیتواند همچون چکیدهء نهایی کاملا شکل یافته باشد،اما باید شامل قسمت اعظم مواد،لا اقل در ابعاد کوچکتر باشد. چکیدهء خام باید متضمن بخشهایی باشد که با تمام اجزای کیفی نمایشنامه سروکار دارد.مواد-یعنی انگارهها،حوادث،شخصیتها-نمود ناقص خود را حفظ میکنند،اما با این مرحله نمایشنامهنویس آنها را در قالبی ماندنی مرتب و منظم میکند.مواد زیر شامل حد اقل عناصر یک چکیدهء خام است:
Machine summary:
"با این همه دستکم باید حاوی مواد اساسی زیر باشد: چکیده 1)عنوان 2)شرایط:گزارش منثور زمان و مکان،چنانکه قرار است در متن آشکار شود.
جزئیاتی که نمایشنامهنویس در چکیده وارد میکند-البته با نگارش آنها بر روی کاغذ-هرچه بیشتر باشد بخت خوب از کار درآمدن نمایشنامه بیشتر خواهد بود.
اگر نویسنده بتواند در هر روز دو صفحه گفتگو بنویسد، پس کار نگارش خوب پیش میرود،بدیهی است که این میانگینها سخت استثناپذیر است،اما برای نویسندهء جوان انگارهای در باب میزان و مقیاس نگارش فراهم میآورد.
بهتر است نویسنده مسوده را مدتی کافی به حال خود رها کند تا وقتی به کار مجدد روی آن میپردازد آنرا نو و تازه ببیند،اما باید پیش از آنکه صمیمیت عاطفی خود را نسبت به اثر از دست بدهد به آن بپردازد،اغلب یک یا دو هفته کافی است،و معمولا یک ماه بیش از حد معمول طولانی است.
پس از اتمام دورهء اجرای نمایشناممه یا هر وقت که نمایشنامهنویس باید گروه را ترک کند،بخشی از کار وی عبارت است از اطمینان وی از اینکه وی با حفظ تماسهای گرم خود با همهء کسانی که به نحوی با اجرا پیوند داشتهاند آنها را ترک میگوید.
نمایشنامهنویس دستاندرکار پیوسته به این پرسشها توجه میکنند:چه اتفاقی افتاده؟آیا من برای اتمام نمایشنامه فاقد انضباط لازم بودهام،یا مشکل ناشی از شروع کار است یا انگارهای فقیر؟آیا باید اثر تمامنشدهام را برگیرم و آن را کامل کنم؟یا اینکه فقط باید به انگارههای نو توجه کنم؟بهتر است اغلب برنامههای قدیمی به حال خود رها شود."