Abstract:
مسالهی اصلی این مقاله،شناخت اسطورهی صعود در اندیشهی ایرانی و بررسی بازتاب آن در شاهنامهی فردوسی است.در اسطورههای اقوامی که به یک جهان فوقانی پس از مرگ اعتقاد دارند،راههای متفاوتی برای صعود بدان عالم وجود دارد.مثلا نردبان،پلکان،بادبادک،تار عنکبوت،رنگینکمان و...برخی از راههای صعود به جهان علوی هستند.در نزد ایرانیان باستان،راه صعود به جهان برتر از«کوه البرز» میگذرد.در این مقاله،پس از تصویر سیمای آیینی البرز کوه در اساطیر ایرانی و شاهنامهی فردوسی،صعود شاهان و پهلوانانی مانند فریدون،زال، کیقباد و کیخسرو بر فراز البرز بررسی شده است.اینان در دوران پاکی خردسالی،بنابر حادثهای به فراز البرز که دروازهی گروثمان(بهشت) است،راه مییابند.در این عروج،تن و روان پهلوانان با یکدیگر همراهند. پس از این مرحله،قهرمانان کمالیافته در حکم منجیانی که پیش از فرشکرد(دوران بازسازی جهان)ظهور میکنند،هریک کارهای شگفتی انجام میدهند و با دشمنان به مبارزه برمیخیزند.سرانجام،روان آنها پس از مرگ که بازگشت طبیعی همهی روانهای نیک به مینوست،بار دیگر بر فراز البرز و در گروثمان آرام میگیرد.
Machine summary:
"در این مقاله،پس از تصویر سیمای آیینی البرز کوه در اساطیر ایرانی و شاهنامهی فردوسی،صعود شاهان و پهلوانانی مانند فریدون،زال، کیقباد و کیخسرو بر فراز البرز بررسی شده است.
پرسشهای تحقیق و روش کار این مقاله با بررسی«اسطورهی صعود»در اندیشهی ایرانیان،درصدد پاسخگویی به سوالهای زیر است: -آیا ایرانیان نیز مانند بسیاری از اقوام دیگر معتقد به صعود روان انسانی به جهان فوق طبیعی بودهاند؟ -راه صعود به عالم بالا در اسطورههای ایرانی چیست؟ -این اسطوره چگونه در آثار باقی مانده از معتقدات آنها بازتاب یافته است؟ -آیا این مساله در بخش اسطورهای شاهنامهی فردوسی منعکس شده است؟ -چه کسانی و چگونه موفق شدهاند به جهان فوقانی صعود کنند؟ برای پاسخگویی به سوالهای بالا،با در نظر داشتن ایدهی اصلی مقاله،یعنی شناخت اسطورهی صعود در اندیشهی ایرانیان و بررسی بازتاب آن در شاهنامهی فردوسی،ابتدا متون دسته اولی چون اوستا(به ویژه یشتها و یسنا)بندهشن،مینوی خرد،وزیدگیهای زادسپرم،شاهنامهی فردوسی و...
7(همان،17) بنابراین البرز در اندیشهی ایرانیان جایگاه پیوند زمین و آسمان است و راه صعود به عالم علوی از آن میگذرد8.
که خود چون شد او بر جهان کدخدای نخستین به کوه اندرون ساخت جای سر و تخت و بختش برآمد ز کوه پلنگینه پوشید خود با گروه (فردوسی،6831،ج 1:12) جمشید یکی از طبقات اجتماعی با نام«آثوربان»را به کوه میفرستد تا آنجا را جایگاه قرار دهند و به پرستش روشن جهاندار بپردازند: گروهی که آثوربان خوانیش به رسم پرستندگان دانیش جدا کردشان از میان گروه پرستنده را جایگه کرد کوه (همان،ج 1:24) برخی از پادشاهان نیز بر البرز جایگاه ساختهاند و آن را برخی گاه و نیایش جای خود قرار دادهاند.
با این تفاوت که پهلوانانی چون فریدون،زال،کیقباد و کیخسرو، یکبار در دوران حیات و یکبار نیز پس از مرگ،از راه البرز کوه به جهان فوقانی صعود میکنند."