Abstract:
باستانشناسی که یکی از وظایف اصلی آن بازسازی رفتارهای گذشتهء جوامع انسانی است،میتواند به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای ایجاد همبستگی ملی،در جوامع مختلف ایفای نقش نماید.این تخصص که امروزه به مدد سایر علوم بسیار پیشرفت نموده،در جوامع متفاوت بسیار مفید و مؤثر است.البته ناگفته نماند همانطور که این دانش ممکن است در خدمت همبستگی ملی جوامع مختلف باشد، به همان اندازه هم میتواند باعث ایجاد اختلافات و درگیریهای محلی شود. در واقع،چگونگی بهرهگیری از این علم آن را به یکی از مهمترین رشتهها مبدل ساخته است؛هرچند،اهمیت این موضوع در کشور ما هنوز درک نشده است. استفادهء صحیح و منطقی از این دانش آن را در خدمت جامعه قرار میدهد و در مقابل،سوء استفاده از آن موجبات اختلافات و تفرقهافکنیها را فراهم میآورد. سؤال اصلی مقالهء حاضر این است که«آیا یکپارچگی فرهنگی و همبستگی ملی در استان سیستان و بلوچستان وجود دارد؟»در اینجا سعی خواهد شد تا با استفاده از روششناسی راهبرد تاریخی،از طریق واکاوی عناصر مشترک سیستانی و بلوچ در چارچوب رابطهء دوسویهء انسان/محیط به این سؤال پاسخ داده شود.همچنین،تلاش میکنیم که نحوهء ایجاد این همبستگی نیز ارائه شود. در واقع این مقاله با ارائهء مثالی از استان سیستان و بلوچستان که سیستانی و بلوچستانی را در خود جای داده است،باستانشناسی را به مثابهء پلی برای ایجاد همبستگی ملی در این منطقه از ایران قرار خواهد داد.در نهایت مقاله از لحاظ علمی سعی میکند با واکاوی مشکلات موجود بر سر راه همبستگی ملی، راهکارهایی منطقی برای ایجاد و گسترش ارائه کند.
Machine summary:
"سوای این ارتباط که میان اقوام و گروههای مختلف به وجود میآید،باید متذکر شد که اقوامی که در یک حوزهء جغرافیایی مشخص زندگی میکنند دارای ویژگیهای مشترک بسیار زیادی هستند و آنچه آنها را،پس از شناخته شدن به عنوان ملت،به یکدیگر گره میزند همین ویژگیها و رفتارهای اجتماعی،فرهنگی و حتی اقتصادی مشترک است که زمینهء آن در محیط طبیعی مشترک قابل جستوجو است.
هدف از ارائهء مطلب فوق این است که بیان شود ممکن است اختلافات جزئی در یک منطقه،از لحاظ رفتاری،وجود داشته باشد که خود ناشی از وجود اختلافات در محیط طبیعی آنهاست و این امر ممکن است در دو محل نزدیک به هم در منطقهء بلوچستان نیز دیده شود، ولی مردم آنها همواره خود را بلوچ میخوانند؛پس چگونه ممکن است بپذیریم بین دو منطقهء سیستان و بلوچستان-که دارای رفتارهای فرهنگی مشابه بسیاری که ریشه در تاریخ آنها دارد-اختلاف وجود داشته باشد؟ البته باید متذکر شد که این شباهت رفتاری،خصوصا در ساخت و پرداخت اشیاء زینتی در هزارهء سوم ق.
اگرچه آنها از شرایط محیطی مناسبی همچون تمدن مصر در کنار رودخانهء نیل برخوردار نبودهاند تا از طریق کشاورزی مطمئن به امورات خویش بپردازند،به دلیل همدلی و همبستگی فرهنگی-که نتیجهء محیط طبیعی یکسان آنها است-توانستهاند از موقعیت خاص مناطق خویش بهره برده،به عنوان حلقهء ارتباطی اقتصادی میان درهء هند در شرق،آسیا میانه در شمال،تمدنهای حوزهء خلیج فارس و دریای عمان در جنوب،و تمدنهای فلات ایران و بین النهرین در غرب مطرح گردند و بعدها نه تنها به عنوان حلقهء ارتباطی،بلکه به عنوان مرکز مهم تولید اشیاء و سنگهای نیمه قیمتی در هزارهء سوم ق."