Abstract:
حکومت هخامنشیان در سال 550 ق م با سقوط دولت ماد به دست کورش بزرگ تاسیس شد. از همان نخستین نبردی که به سقوط مادها منجر شد، اساسی ترین اصل سیاست خارجی و داخلی کورش یعنی تسامح و مدارا پایه گذاری شد. پادشاهان بعدی کمابیش این سیاست را ادامه دادند. کمبوجیه، سیاست توسعه ارضی پیش گرفت و پس از تسخیر مصر همان سیاست ملایم پدرش را دنبال کرد. داریوش بزرگ سیاست تسامح و مدارای سلف خویش را به یک دکترین سیاسی تبدیل و تلاش کرد با روش های مسالمت جویانه به اهداف خود برسد. در پی حملات خشایارشا به یونان اتحادیه دلس به رهبری آتن شکل گرفت. اردشیر اول در قبال یونانی ها سیاست صبر و مماشات و داریوش دوم و اردشیر دوم سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن پیش گرفتند. سرانجام با حملات مقدونی ها در زمان داریوش سوم، آفتاب عمر امپراتوری معظم هخامنشی غروب کرد.
Achaemenian's imperia (government) were established in 550 B.C، by the Median crash، by Cyrus the great. By the first battle that redounded to Median crash، Cyrus' basic theory in internal and external diplomacy، it means، "tolerance and forbearance" was founded. Kings were nearly next to this policy. Campuses followed the territorial expansion policy and after the capture of Egypt followed his fathers soft policy. Darius transformed "tolerance and forbearance" to political doctrine and endeavored to the methods peaceful ways to reach his goals.
Following the attacks Xerxes to Greece Delos confederacy led by Athens، was formed. First Artaxerxes followed the consistency and patience policy. Second Darius and Second Artaxerxes adopting the policy "divide and rule". Finally، with Macedonian attacks on Darius III، Achaemenid Empire sun life، fell.
Machine summary:
سیاست خارجی ایران در دوران هخامنشیان محسن مدیر شانهچی* استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد حسین محمدی خشتی کارشناس ارشد علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد (تاریخ دریافت:89/3/1-تاریخ تصویب:89/7/24) چکیده: حکومت هخامنشیان در سال 550 ق م با سقوط دولت ماد به دست کورش بزرگ تأسیس شد.
در این دوره است که پادشاهانی موفق و کارآمد چون کورش و داریوش بزرگ ظهور کردند و با پایهگذاری اصل تسامح و مدارا و همزیستی مسالتآمیز در عرصۀ بین المللی انقلابی بزرگ در عالم سیاست به وجود آوردند و با طرز تفکر منطقی و تشکیلات منظم خود یکی از شکوفاترین تمدنهای بشری را به جهان عرضه کردند.
کرزوس پادشاه لیدی که سیاست توسعۀ ارضی را دنبال میکرد،به تدارک جنگ پرداخت و قبل از جنگ علاوه بر مستعمرات آسیای صغیر که با خود متحد ساخت،سفیری نزد دولت اسپارت فرستاد و از آن تقاضای اعزام سپاه و کشتی جنگی کرد و با آمازیس فرعون مصر و نبونید پادشاه بابل هم قرارداد اتحاد بست(هدایتی،1335:72؛سایکس،1368:188/1)و از متحدان خویش تقاضای کمک کرد.
سیاست خارجی دولت هخامنشی در این زمان-که تیسافرن نقش بسزایی در اتخاذ و پیشبرد آن ایفا میکرد-بر این قرار گرفته بود که تا حد ممکن دو حریف یونانی به جنگ داخلی ادامه دهند و چنان ضعیف شوند که نتوانند منافع ایران را در آسیای صغیر و سایر مستعمرات تهدید کنند.
اردشیر که از جدایی مصر از قلمرو امپراتوری در زمان پدرش ناخرسند بود و تحریکات آن کشور ضد ایران را نمیتوانست تحمل کند،تصرف مجدد این سرزمین را در رأس اهداف سیاست خارجی خود قرار داد و پس از دفع شورشهای فنیقیه و قبرس-که با شدت عمل انجام شد-به سرزمین فراعنه لشکر کشید.