Abstract:
هر نظریه ای برای تداوم خود نیازمند است تا با مقتضیات زمانی و مکانی هماهنگی و تحول یابد. در تحول یک نظریه، باید فرضیه های اصلی یک نظریه را حفظ کرد تا به بن و ریشه آن ضربه وارد نشود. ازسوی دیگر، تحول باید به گونه ای باشد که یک نظریه بتواند با شرایط زمانی و مکانی خود وفق یابد. این همان چیزی است که در روش شناسی لاکاتوش مشاهده می شود. ایمر لاکاتوش ازجمله فیلسوفان علم محسوب می شود. او منتقد روش شناسی پوپر است. پوپر براساس نگرش ابطال گرایانه خود تلاش می کرد تا نظریات به گونه ای مورد ابطال قرار گیرند. سپس، نظریات ابطال شده حذف و نظریات جدید جانشین آن شوند. به نظر لاکاتوش، ابطال گرایی پوپر سعی دارد راهی ارائه دهد که بتوان ازطریق آن، با آزمون های قاطع، بین دو نظریه رقیب قضاوت کرد. بنابراین، او روش شناسی متفاوتی با روش شناسی پوپر ارائه می دهد. روش شناسی لاکاتوش مبتنی بر راهنمون سلبی و راهنمون ایجابی است. این مقاله درصدد ایده و الهام گرفتن از روش شناسی لاکاتوش است تا بر اساس آن بتوانیم سیر تحول نظریه ولایت انتصابی عامه فقیهان، به نظریه ولایت مطلقه فقیه را، بررسی کنیم. تاکید اصلی در ایده و الهام گرفتن از روش شناسی لاکاتوش، راهنمون سلبی و راهنمون ایجابی است. بنابراین، این مقاله در صدد تجزیه و تحلیل روش شناسی لاکاتوش و انطباق دادن آن با نظریه ولایت فقیهان نیست. تنها به این بسنده می کنیم که پس از ایده گرفتن از روش شناسی لاکاتوش، تحول و تکامل تاریخی نظریه ولایت انتصابی عامه فقیهان به نظریه ولایت مطلقه فقیه را بررسی کنیم.
Machine summary:
"پژوهشهای علم و دین،پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیسال دوم،شمارۀ اول،بهار و تابستان 1390،صص 57-73 بررسی تحول نظریۀ ولایت انتصابی عامۀ فقیهان به ولایتمطلقۀ فقیه با رویکرد روششناسی لاکاتوش حسین مسعودنیا* حسین توسلی** چکیده {IBهرنظریهای برای تداوم خود نیازمند است تا با مقتضیات زمانی و مکانی هماهنگی وتحول یابد.
این مقاله در صدد ایده و الهام گرفتن از روششناسی لاکاتوش است تا براساس آنبتوانیم سیر تحول نظریۀ ولایت انتصابی عامۀ فقیهان،به نظریۀ ولایت مطلقۀ فقیه را،بررسی کنیم.
نظریهپردازان نظریۀ ولایت انتصابی عامۀ فقیهان چه کسانی هستند؟ سؤال اصلی این پژوهش بدین شکل مطرح میشود: تحول نظریۀ ولایت انتصابی عامۀ فقیهان به ولایت مطلقۀ فقیه امام خمینی(ره)،بااستفاده از روششناسی لاکاتوش،به چه صورت بوده است؟ برایناساس،سؤال اصلی مقاله این است: چگونه میتوان،در یک برهۀ زمانی،براساس روششناسی لاکاتوش،سیر تحول تاریخینظریۀ ولایت انتصابی عامۀ فقیهان را به نظریۀ ولایت مطلقۀ امام خمینی نشان داد؟ فرضیۀ این مقاله را میتوان بدین صورت بیان کرد: نظریۀ ولایت مطلقۀ امام خمینی،ضمن حفظ استخوانبندی و هستۀ مرکزیاش راهنمون سلبی)نظریۀ ولایت انتصابی عامۀ فقیهان،به تحول و توسعه(راهنمون ایجابی)این نظریه پرداخته است.
همانطورکه در روششناسی لاکاتوش بیان شد،راهنمون سلبی این شرط را شامل میشودکه هسته اصلی یا استخوانبندی یک نظریه نباید جرح و تعدیل شود و از ابطال مصون است.
نظریۀ امام خمینی این خصوصیت را داراست که با حفظراهنمون سلبی نظریۀ ولایت انتصابی عامۀ فقیهان به توسعه و تحول این نظریه در قالبنظریۀ ولایت مطلقۀ فقیه میپردازد.
طبق نظریۀ ولایت انتصابی عامۀ فقیهان،فقیهان عادل و حکومت اسلامی دارای اختیاری فراتر از احکام شرعی اولی و ثانوی نیستند؛اختیارات ولی فقیه محدود و مقید بهاحکام فرعیۀ الهیه است و هیچ شرط و قانونی فراتر از آن پذیرفته نیست.
همانطورکه مشاهده میشود امام خمینی بدون آنکه فرضیههای اولیۀ نظریۀ ولایتانتصابی عامۀ فقیهان را تغییر دهد به توسعه و تحول این نظریه میپردازد."