Abstract:
اختلال تنیدگی پس از ضربه مجموعه واکنشهایی است که فرد در مواجهه با تنیدگی هایی که خارج از قدرت تحمل اوست از خود بروز می دهد. این واکنشها از صدها سال پیش مورد توجه پزشکان و روانشناسان بوده و تحت عناوین مختلفی از جمله هیستری، ضربه عصبی، موج انفجار، نوروز جنگ، درد دوری یار و دیار، سندرم تقلا، نوروز ناشی از ضربه و آسیب و اختلال تنیدگی پس از ضربه از آنها یاد شده است (سلیمی، 1377). اختلال تنیدگی پس از ضربه، به مثابه، زیر مجموعه اختلالات اضطرابی، اولین بار در 1980 در سومین مجموعه تشخیصی و آماری اختلالات روانی DSMIII (1980)، مطرح شد. معیارهای تشخیص جاری این بیماری به صورتی که در سومین چاپ تجدیدنظر شده این مجموعه DSMIII-R (1987)، تنظیم شده است عبارتند از: الف) شخص یک تهدید جدی نسبت به زندگی و یا سلامت جسمی خود را تجربه کرده و یا شاهد آن باشد. به عبارت دیگر شخص یک رویداد آسیب زای شدید را که خارج از تحمل عادی انسان است تجربه نماید. ب) تجربه مجدد رویداد آسیب زا به صورتهای مختلف. ج) اجتناب مداوم از محرکهایی که در رابطه با رویداد، آسیب زا است و یا بی تفاوتی کلی (عدم پاسخ دهی کلی). د) تجربه مداوم علائم برانگیختگی فزاینده و افزایش تحریک پذیری ھ) علایم محورهای ب، ج و د حداقل یک ماه طول بکشد. لازم به ذکر است که برای تشخیص اختلال تنیدگی پس از ضربه بر اساس DSMIII و DSMIV وجود هر پنج معیار فوق ضروری است.
Machine summary:
"دادههای این تحقیق به وضوح نشان داد که تعریف و شمول رویدادآسیبزای شدید(معیار الف)برای تشخیص این اختلال فراتر از تعریف موجود در R-IIIMSD و VIMSD است و اینکه آن رویداد آسیبزا خارج از حد تجربیات معمول انسان بوده و برای هرفرد انسانی ناراحتکننده و غیر قابل تحمل باشد و در عین حال تک،حاد،مفرط و فراگیر باشد لازمنیست و چنانکه رویدادی و یا رویدادهایی با شدت کمتر ولی به طور مداوم و مکرر تجربه شوند،ممکن است تراکم و تجمع رویدادهای مختلف روزمرۀ زندگی مقاومت افراد را بشکند و منجربه ظهور علائم اختلال تنیدگی پس از ضربه شود.
این دیدگاه جدید،دیدگاههای کلاسیک و رایج به ویژه معیارهای مطرح شده در R-IIIMSD و VIMSD دربارۀ معیار اول تشخیص اختلال تنیدگی پس از ضربه که رویدادآسیبزا را رویداد یا یک ضربه که حاد،مفرط،فراگیر و خارج از حد تجربیات معمول انسان باشدمیداند،صریحا مورد سؤال و انتقاد قرار میدهد و امکان آسیبزایی تجربیات،رویدادها وتنیدگیهای نه چندان شدید را که در زندگی روزمره اتفاق میافتد و در اثر تکرار و تراکم منجر بهظهور علائم این اختلال میشود مورد تأکید قرار میدهد و متخصصان روانپزشکی و روانشناسیو پژوهشگران را به مطالعۀ بیشتر در این خصوص دعوت مینماید و با عنایت به یافتههای تازه وتجربیات بالینی جدید،مؤلفان مجموعۀ آماری و تشخیصی اختلالات روانی را نیز به تجدید نظر درتعریف و شمول رویدادهای آسیبزای ممنجر به این اختلال در تدوین VMSD فرامیخواند."