Abstract:
از نظر فرمالیستها «داستان» عبارت است از زنجیرة رخدادها و کنشها مطابق با نوع ترتیب آنها در تسلسل زمانی، و درواقع «چیستی» محتوای روایت و مواد خام و سویة بالقوة آن است؛ اما پیرنگ از دیدگاه آنها برخلاف ارادة دیگر روایتشناسان، «روابط و مناسبات علت و معلولی میان رخدادها» نیست، بلکه سویة بالفعل روایت، و شامل کلیة «تمهیدات زیباشناختی و صناعات آشنازدایندهای» است که نویسنده برای بیان داستان یا محتوای روایت بهکار میبندد تا آن را هنری و زیباشناختی جلوه دهد. ازاینرو، با توجه به مفهوم پیرنگ، فرمالیستها بیشتر در پی بررسی جنبهها و ابعاد آشناییزداینده و زیباشناختی هنر روایتپردازی بودند. همانند آشنایی-زدایی، پیرنگ هنری نیز در سطوح سهگانة «زبان، درونمایه و صناعات» جلوهگر میشود. در این مقاله به بررسی دیدگاه فرمالیستها در باب تفاوت و تمایز داستان و پیرنگ پرداخته شده، و از همین منظر، جلوههای گوناگون پیرنگ، به مدد داستانهای کوتاه فرمالیستی معاصر فارسی مورد تحلیل قرار گرفته است.
Fabula (story), according to Formalists, is the chronologic sequence of events and actions which is in fact the “whatness” of the narrative content, its material, and potential aspect, while syuzhet (plot), is no longer the cause-effect relation between the events, but the actual aspect of narrative that comprises all the aesthetic and defamiliarising devices that are used to represent the story as something artistic. Formalists, as to their interpretation of the concept of plot, were more concerned with the defamiliarising sides of narration and thus studied it in the categories of language, theme and devices.
This article, through reviewing the distinction between fabula and syuzhet according to Formalists, shows their various aspects in some formalistic Persian short stories.
Machine summary:
تحليل فرماليستي پيرنگ در داستان هاي کوتاه معاصر فارسي دکتر قدرت قاسمي پور ٭ استاديار زبان و ادبيات فارسي دانشگاه شهيد چمران اهواز دکتر محمود رضايي دشت ارژنه ٭٭ استاديار زبان و ادبيات فارسي دانشگاه شهيد چمران اهواز چکيده از نظر فرماليست ها «داستان » عبارت است از زنجيرة رخدادها و کنش ها مطـابق بـا نـوع ترتيـب آنهـا در تسلسل زماني ، و درواقع «چيستي » محتواي روايت و مواد خـام و سـوية بـالقوة آن اسـت ؛ امـا پيرنـگ از ديدگاه آنها برخلاف ارادة ديگر روايت شناسان ، «روابط و مناسبات علت و معلولي ميان رخ دادهـا» نيسـت ، بلکه سوية بالفعل روايت ، و شامل کليـة «تمهيـدات زيباشـناختي و صـناعات آشـنازداينده اي » اسـت کـه نويسنده براي بيان داستان يا محتواي روايت به کار مي بنـدد تـا آن را هنـري و زيباشـناختي جلـوه دهـد.
درست است که فرماليست هـا از مفـاهيمي همچـون «آشـنايي زدايـي »، «ادبيـت » و «آشکارسازي صناعت » براي بررسي جنبه ها و سويه هاي آثـار ادبـي بهـره مـي گرفتنـد و همان روندهاي تحليلي و مفاهيمي را که به ياري آنها به متون شعري مـي پرداختنـد، در 1 بررسي وجوه ادبي متون روايي نيز به کار مي بستند، با اين همه ، آنان هم ميان داستان و پيرنگ ٢ تفاوت قائل شدند و هم اين اصطلاحات را به گونه اي متفاوت از منتقدان پيشـين به کار بردند؛ تفاوتي که تأثيري شگرف بر بوطيقاي روايت شناسي ساختارگرا نهاد.