Abstract:
زمان استعاره¬ای است که خود را با گذار، تکرار و مکان نشان میدهد و انسان تنها موجودی است که با این استعاره، هم استمرار مییابد و هم خود را میشناسد. روایتهای تخیلی عالیترین ساختارهایی هستند که زمان وجودی انسان را نشان میدهند. از اینرو، هم هویتسازند و هم تحت تأثیر هویتها. این مقاله با بررسی شکلهای زمان در روایتهای تخیلی نشان میدهد که چگونه در هر برههای، منجر به هویتهای ویژه شدهاند. این هویتها نه¬تنها در بازتولید روایتها بهگونهای زمان را تأویل کردهاند، بلکه به شکلی به تأویل و تببین خود نیز پرداختهاند. اصلیترین مسألة این تحقیق آن است که روایتهای تخیلی ایران به شکل روایتهای تخیلی غرب، زمان را تجزیه نکردهاند؛ از اینرو، انسان ایرانی چه در تولید روایتهای تخیلی و چه در دریافت آن، دیرتر به تخیل تاریخی رسیده و بیشتر متأثر از تخیل تمثیلی گفتمان عرفانی بوده¬است.
Machine summary:
همچنين در تحقيقات ايراني توجه فراواني بـه نقـش زمـان در روايـت هـايي چـون اسـطوره ، حماسـه و افسـانه شده است (حميديان ، ١٣٧٢: ٣٥-٢٨؛ حسيني ، ١٣٧٢ و آيـدنلو، ١٣٨٨: ٦١-٢٣)، اما دربـارٔە فهـم تکوين زمان در روايت هاي تخيلي ايران نمي توان به مقاله يا نوشتة مستقلي اشاره کرد.
اگرچه بنياد نظري اين مقاله ، بر پاية نظام هاي تئوريک کتاب هايي چون تحليل نقد از نورتروپ فراي (١٣٧٧)، اسطوره از لارنس کوپ (١٣٨٤) و بت هاي ذهني و خـاطرٔە ازلـي از داريوش شايگان (١٣٥٥) شکل گرفته است ، نگارنده کوشيده اسـت در بررسـي روايـت هـاي تخيلي ايران ، نگاه مستقلي داشته باشد.
اين مقاله ابتدا به واکاوي مسألة زمان مـي پـردازد و دگرگوني آن را در عرصة فلسفه نشان مي دهد، سپس نسبت زمان را با هويت و روايـت تبيين مي کند و سرانجام با رويکرد تاريخي ، شکل هـاي زمـان را در روايـت هـاي تخيلـي (اسطوره ، حماسه ، افسانه و حکايت ، رمانس ، رمان تاريخي و رمان ) دنبال مي نمايد.
اگرچه در حماسه ، انسان با قواعد اسطوره بازي مي کند، اما مي خواهد به فرد تبديل شود و براي به دست آوردن اين فردانيت ، راهي ندارد جز اينکه از زمان اسطوره اي فاصله گيرد؛ چراکه اسطوره او را در خود حل کرده است و براي جدايي از آميختگـي و آشـوب نخسـتين ، «زمـان ميـرا» را انتخـاب مي کند.