Abstract:
یکی از بخش های مهم معارف اسلامی، «عبادات» است و «مدیریت عبادات» خود می تواند بخشی از مدیریت اسلامی را تبیین نماید؛ چرا که عبادات هم مانند هر عمل دیگر انسان ، نیاز به اداره و مدیریت دارد. متاسفانه، از این زاویه کم تر به عبادات نگریسته شده است. عبادات در راستای کمال و رشد انسان و بستر تقرب، به عنوان هدف نهایی انسان مسلمان است. تقرب یعنی نزدیکی به خدا و نزدیکی به خدا مستلزم تغییر و توسعه وجودی انسان است و توسعه ظرفیت وجودی انسان، از راه عبادت میسر است. بنابراین، توجه به عبادت و مدیریت آن، در واقع مدیریت کمال و رشد انسان است و این امر به خصوص در رابطه با عباداتی که جنبه تعقلی آن ها قوی تر است، از ضرورت بیش تری برخوردار است.
One of the main important segments of Islamic knowledge is "worship" and "worships management" can clarify a part of Islamic management، since worships like any other acts of human need management and administration. Unfortunately، worships have been less looked from this perspective. As an ultimate target of a Muslim، worships are in the way of human evolution and his/her approach to God. Approach means closeness to God which needs human transformation and development. It is possible to develop humn capacity by worship. Thus، respecting to worship and its management is، in deed، human growth and evolution management. It is particularly more necessary for those worships whose rational aspects are stronger.
Machine summary:
"استاد شهید مرتضی مطهری(رض)پس از طرح،تحلیل و نقد نظریههای حسی،حدوثی و ما هوی در مناط نیاز معلول به علت به تحلیل"نظریه فقر وجودی"پرداخته و آن را"نتیجه قطعی اصول"حکمت متعالیه"میداند"(همان،ص 669)و البته بر اساس نظریه"وحدت شخصی وجود"و این که از دید گاه عرفا هستی جز جلوه و نمودی از خدای سبحان و آن بود مطلق نیست همه عالم اسماء الهی و وجه رب هستند و هیچ اندر هیچ که به تعبیر عرفای(لیس فی الدار غیره الدیار)و مولانا نیز در همین مقام آوردهاند: ما عدمهاییم و هستیها نما#تو وجود مطلق و هستی ما ما که باشیم تو ما را جان جان#تا که باشیم با تو اندر در میان ما همه شیران ولی شیر علم#حمله مان از باد باشد دم به دم حمله مان پیدا و نا پیداست باد#جان فدای آن که نا پیداست باد لذا در عرفان سخن از علیت و ربط معلول به علت نیست بلکه سخن از"تجلی"و"بود و نمود"است و بر اساس مبنای عرفا"جز خدا هیچ نیست"که به قول شیخ سعدی: ره عقل،جز پیچ در پیچ نیست#بر عارفان جز خدا هیچ نیست و این نگرش که تأثیر گذار در نظریه فقر وجودی حکمت متعالیه بود دارای مبانی معرفت شناختی خاص به خود است و هستی شناسی ویژهای و انسان شناسی مخصوص را در پی خواهد داشت و نوع ترابط و تعامل انسان با خدا را به روش و بینش دیگری تفسیر مینماید و در"معرف نفس حضوری و شهودی"که سالک و مسلک واحدند و مسلوک الیه در باطن سلوک تبلور و حضور و ظهور دارند در فرجام کار و مراتب عالیه شهود نفس و وحدت سالک و مسلک و مسلوک الیه حاصل میگردد و به تعبیر شبستری: من و ما و تو و او هست یک چیز#که در وحدت نباشد هیچ تمییز حلول و اتحاد این جا محال است#که در وحدت دویی عین ضلال است (شبستری،1367،ص 41-40) یا: دل عارف شناسای وجود است#وجود مطلق او را در شهود است بجز هست حقیقی،هست نشناخت#و یا هستی،که هستی پاک در باخت (همان،ص 36) پس در این مقام برای پیوند حکمت و عرفان و برهان و ذوق و عقل و کشف باید به عقل شهودی و کشفی رسید و به تعبیر حافظ شیرازی عقل را با ره توشهای از"می"از هستیاش روانه کردن و به دیاری ورای طور عقل برهانی و استدلالی فرستادن یک ضرورت است: نهادم عقل را ره توشه از می#ز شهر هستیاش کردم روانه تا به این رب وصالی و حد شناسی وجود و قلمرو یابی عقل و عشق آن هم در پرتو معرفت به نفس وخسار محبوب از ظرف وجود سالک تجلی نماید و سالک کوی عقل و شهود را مشاهده"وجه الله" دست دهد."