Abstract:
محمد عابد الجابری از جملة متفکران برجستة جهان اسلام است که در پاسخ به مسئلة سنت و مدرنیته، نظریة نقد عقل عربی را طرح مینماید. او در مرحلة اول تدوین این نظریه به بررسی بعد تاریخی عقل در فرهنگ عرب میپردازد و با مقایسة آن با عقل یونانی و اروپایی، عقل عرب را تحت سیطرة اخلاق و فاقد ظرفیت بررسی علل پدیدهها میشمارد. وی بر این باور است که قوام فرهنگ عرب به نظامهای معرفتی بیانی، عرفانی و برهانی است که مجادلة همیشگی میان آنها در تاریخ عرب، غلبة عقل مستقیل با ریشههای هرمسی را به دنبال داشته و همین مسئله باعث عقبماندگی جهان عرب شده است و در نهایت توسل به عقلگرایی ابنرشد را راه حل خروج از این بحران معرفی مینماید. قومگرایی، بیاطلاعی از آثار علمی تشیع و ایراد اتهامات بیجا به آن، به حاشیه راندن وحی و نقل، از جمله نقدهایی است که به نظریة او وارد شده است.
Mohammad 'Abid al-Jabiri، a prominent Muslim thinker proposes a theory in which he criticize the idea of the Arab mind in response to the question of tradition and modernity. In the first phase of formulating this project، he investigates the historical dimension of mind in the Arab culture of the Arab and considers that، when contracted with the Greek mind and European mind، the Arab mind is effected by ethics and lacks the capacity of investigating the reasons behind phenomena. According to him، the foundation of the culture of the Arab depends on the expressive، mystic، and argumentative epistemological systems between which there has been continuous debate throughout the Arab history over the domination of independent mind with Hermetic origin. This question is the cause of the backwardness of the Arab world. Finally، he suggests that this crisis can be overcome by referring to Ibn Rushd’s rationalism. Among the weaknesses of his theory is ethnocentrism، his unfamiliarity with Shiite scientific works، leveling groundless accusation at the Shiite، and marginalization of revelation and transmitted traditions.
Machine summary:
"پس ایجاد جایگاه رفیع برای عقل وجودی (یونانی) در فرهنگ عربی ـ اسلامی در ضمن نزاعی ایدئولوژیک میان مأمون خلیفة عباسی و دشمنان دولتش یعنی شیعیان باطنی تحقق یافت و میراث گذشته در این نزاع به مثابة سلاح به کار گرفته شد.
از جمله دیگر عناصر غیر معرفتی مؤثر در عقل عربی میتوان به قصص و اسطوره اشاره کرد که جابری آن را نادیده میگیرد و حال اینکه قصص و اسطوره و هرچه از دورة جاهلیت عربی یا فرهنگهای دیگر آمده و بر این فرهنگ اثر گذاشته است باید مورد توجه قرار گیرد.
323 دیگر اینکه جابری از یکسو دائرةالمعارفی بودن را ویژگی لازم فرهنگ اسلامی میداند و رویکرد کلگرایانه را برای هرگونه ارزیابی آن لازم میداند و از سوی دیگر خود در مقام عمل میراث را به سه نظام معرفتی برهان، بیان و عرفان تقسیم میکند که این سه منظومه اولا دارای ساز و کارهایی متباین با هم هستند که هیچ پیوندی جز نزاع یا مصالحه با هم ندارند و ثانیا نتایجشان با یکدیگر متفاوت است، به گونهای که عرفان به سطح بیان نمیرسد و بیان به جایگاه برهان دست نمییابد.
324 دیگر اینکه جابری ادعا میکند به بررسی ساز و کارهایی که موجب پیدایش فرهنگ عربی شدهاند خواهد پرداخت، اما او خود به طور مستقیم به استخراج ساز و کارهای روششناختی اندیشة عربی نپرداخته است، بلکه به ارزیابی تحلیلهای گذشتگان دربارة این ساز و کارها مثل ارزیابی شافعی در خصوص ساز و کارهای فقهی و اصولی، جرجانی و سکاکی دربارة ساز و کارهای بلاغی و خلیل فراهیدی در مورد ساز و کارهای اشعری و قشیری در خصوص ساز و کارهای عرفانی پرداخته است."