Abstract:
مقاله حاضر با تکیه بر دو شرح مهم «کافیه » ـ شرح رضی و شرح جامی ـ به بحث پیرامون استثناء و رکن اصلی آن یعنی مستثنی می پردازد. آنچه دراین مقاله، مورد نظر بوده است تدقیق نظر در منابع گذشته، بازخوانی آن ها و استفاده از این کتب مرجع در جهت عمق بخشیدن به یادگیری زبان عربی و فهم فلسفه های گرامری این زبان زنده است. نگارندگان درصددند با ذکرنمونه هایی ازاین فلسفه ها و تعلیل های نحوی ، توجه خواننده را به این موضوع جلب نمایند که می توان آموزش زبان را با فلسفه آن درآمیخت تا یادگیری زبان، آسان و عمیق شده، معیارهای ساختارکلام از این تعلیل ها استخراج گردد
Based on the two important commentaries of Kāfiya – written by Razi and Jāmi – the present article، discusses exclusion and the main component of it، that is، the excluded. The researchers’ concern in this article is to have a closer view on the past resources، and rereading them and using these resources to deepen learning Arabic as well as understanding the philosophy behind any of the Arabic grammatical points. By stating some of the reasons and philosophies behind the Arabic grammatical points، the authors are intended to drag the reader’s attention to the fact that one can facilitate and deepen language learning and dig out language structures by mixing teaching Arabic with its philosophy.
Machine summary:
"لازم به ذکر است که کوفیان و بغدادیان،مستثنای مقدم را همواره منصوب نمیکنند،بلکه هر گاه مستثنی غیر موجب(منفی)باشد،تابع بودن مستثنی را نیز اجازه میدهند(ابن هشام،أوضح المسالک،ج 2،ص 65؛الأشمونی،ج 2،صص 449-452)،مانند:«ما جاء الا زید أحد»؛در این مثال«زید» مستثنای مقدیم است و باید منصوب باشد ولی مرفوع شده است،زیرا عامل(جاء)در«زید» عمل کرده و آن را فاعل خود قرار داده،سپس مستثنی منه(احد)را بدل زید و مرفوع قرار دادهاند.
وجه دوم آن است که«بنی تمیم»،مستثنای منقطع را واجب النصب میشمارد و آن،هنگامی است که حذف مستثنی منه،جایز نیست و مستثنی را نمیتوان جانشین مستثنی منه قرار داد؛ مانند آیۀ «لا عاصم الیوم من أمر الله الا من رحم» (سورۀ هود/آیۀ 42)؛در این آیه«من»مستثنی و منصوب است،زیرا«من رحم»به معنای مرحوم و معصوم میباشد و از جنس مستثنی منه (عاصم)نیست،پس مستثنی،منقطع است(شرح الرضی علی الکافیه،ج 2،ص 86؛الازهری،شرح التصریح، ج 1،ص 352).
حکم دوم:اعراب مستثنای به«الا»منصوب است یا تابع مستثنی منه میباشد و آن زمانی است که کلام،تام متصل و غیر موجب(نفی و شبه نفی)باشد{CP13CP}،نفی لفظی مانند:«ما قام أحد الا زید و الا زیدا».
در علت این امر گفته شده که«باء»زائده مانند«من»استغراقیه برای تأکید نفی است و تنها در جملۀ منفی میآید و چون در مثال فوق ما بعد«الا»مثبت است،بنابر این آوردن «باء»زائد بر کلام مثبت جایز نیست،پس نمیتوان«شیئا»را بدل از لفظ«شیء»قرار داد و مجرور کرد،بلکه آن را تابع از محل«بشیء»(خبر لیس و محلا منصوب)قرار داده و منصوب میکنیم و از این قبیل است شعر زیر از«طرفه»: أبنی لبینی لستم بید#إلا یدا لیست لها عضد{CP18CP} (الشنتمری،ج 1،ص 362؛ابن یعیش،ج 2،ص 91) در این بیت،کلمۀ«یدا»مستثنی و بدل از«بید»میباشد و باید مجرور شود،ولی منصوب گردیده است."