Abstract:
جمهوری چچن قسمتی از سرزمین گسترده فدراسیون روسیه است که در سالهای پس از فروپاشی اتحاد شوروی همواره محل تنش و درگیری بوده است. عناصر هویتی و پیوندهای فرهنگی از هم گسیخته موضوع مهم بحران بهوجود آمده در روابط مردم چچن و روسها است. رویکردهای متعدد نظری در عرصه روابط بینالملل به بررسی ابعاد گوناگون بحران چچن پرداختهاند. یکی از نوپاترین رویکردهای نظری موجود در روابط بینالملل، رهیافت امنیت انتقادی است. رهیافت امنیت انتقادی بهصورت ویژه موضوع امنیت و مرجع آن را با نگاهی منتقدانه مورد کنکاش قرار داده و انسانمحوری را وارد فرهنگ امنیتی روابط بینالملل کرده است. بنابراین در این نوشتار با کمک از رهیافت امنیت انتقادی استدلال میشود که نبود شناخت هویتی و تحمیل برسازههای اختلاف برانگیز از سوی دولت روسیه و حاکمان چچن در برپایی بحران در سالهای پس از فروپاشی مؤثر بوده است.
The Chechen Republic (commonly referred to as Chechnya) is a part of vast territory of Russian Federation that has been a source of contention since collapse of the Soviet Union. Identity elements and tattered cultural bonds have strained ties between two nations of Chechnya and Russia. Various aspects of crisis in Chechnya have been addressed by many theoretical approaches of international relations، including “critical security studies” as the youngest one. This approach has investigated the issue of security and its root causes from a critical perspective. It has also added humanism to the lexicon of security terms of international relations. Employing the approach of critical security studies، the paper reasons that lack of identity recognition and discord between rulers of Russia and Chechnya have provoked crisis since the collapse of the Soviet Union.
Machine summary:
"اگرچه دولت از دیدگاه آنها، عنصری است که نمیتوان آنرا حذف کرد و معتقد هستند که دولت در فهم سیاست بینالملل معاصر کاملا بهصورت محوری باقی خواهد ماند؛ اما آنرا بهعنوان هدف محوری امنیت به چند دلیل رد میکنند: اول اینکه همه دولتها نگرانی امنیت شهروندان خود را ندارند، و طرفداران مکتب انتقادی دولت را نه بهعنوان واقعیتی عینی بلکه بهصورت فرایندی میدانند که دائم سیاستهای امنیتی آن از راه کنش و واکنش باز تولید میشود و سرانجام اینکه آنچه برای امنیت انتقادی اهمیت زیادی دارد هدف دولت است که میتواند رهاییبخشی و کمک به گروههایی با چنین هدفهایی باشد(شیهان، 1388، ص 203).
عوامل درگیری در بررسی علل و عوامل بحران چچن و استمرار این ماجرا علتهای زیادی را میتوان برشمرد؛ از قبیل تضادهای هویتی چچن و حاکمیت مسکو، حضور اسلام وهابی در منطقه و سیاست اوراسیاگرایی روسی، تلاش روسیه برای تثبیت قدرت سنتی خود در قفقاز، تأمین حداکثری منافع اقتصادی روسیه، تأمین امنیت مسیرهای انتقال انرژی به اروپا و در آخر تلاش برای کسب آزادی فردی و انتخابات و داشتن حق انجمن در میان چچنیها.
وی نیز هرچند نسبت به رهیافتهای سنتی انتقاد دارد و از این رو در قالب رویکردهای انتقادی قرار میگیرد اما نگاهی تقلیلگرایانه به بعد فرهنگی جامعه دارد و استدلال میکند که این سطح از خشونت ریشه گرفته از عوامل حل نشدهای است که بهشکل سنتی در روابط چچن و روسیه جای گرفته است.
از سوی دیگر شکاف کنونی اسلام و اسلاو ارتدکسی از زمان به قدرت رسیدن دودایف در سال 1991 و اعلام استقلال چچن به این سو عمیقتر شده است و شاهد نوعی بنیادگرایی اسلامی در میان چچنیها و بهویژه رهبران آنها هستیم."