Abstract:
هنگامی که عناصر و اجزای اثر ادبی بررسی، و چگونگی پیوند آنها با یکدیگر و ارتباط آنها با ساختمان کلی اثر بازیابی میشود، خوانشی شکلمبنایانه (فرمالیستی) صورت گرفته است. با چنین خوانشی است که میتوان درباره میزان پیوند اجزای اثر (پیوندهای افقی و عمودی) سخن گفت. در این مقاله، شکل و ساختار غزلی از بیدل دهلوی، با مطلع زیر(به یاری نشانههای درونمتنی) بازخوانی شده است: یک تار مو گر از سر دنیا گذشتهای صد کهکشان ز اوج ثریا گذشتهای بنمایه این غزل در همه بیتها «سفارش مکرر به بازگشت به خویشتن و توجه به درون خود در بستر زمان شتابان و گذرا» ست. مضمون حرکت، عبور، گذر و دگرگونی در همه بیتهای غزل گسترش یافته و جریان پیدا کرده است؛ اما پیوندی که میان بیتهای این غزل دیده میشود، «ساختاری انداموار» را پدید نیاورده، بلکه هر سطر این غزل همچون مهرهای جداگانه است که با رشتهای (مضمون حرکت و گذر زمان) به هم پیوند یافته و گردنبندی (غزلی) را پدید آورده است.
Machine summary:
"از همین زهگذر است که میبینیم مضمون حرکت،عبور،گذر ودگرگونی در تمام ابیات،به گونهای آشکار گسترش یافته است: بیت نخست:گذشتن از سر دنیا،گذشتن از اوج ثریا؛ بیت دوم:بر خاک نشانده شدن و از مسیحا گذشتن؛ بیت سوم:هرزهتازی در عرصۀ عبرت و گذر عمر؛ بیت چهارم:جست و جو(ترک جست و جوی بیرونی)؛ بیت پنجم:حرکت در تبدیل قطره به گوهر،مضمون پل و گذشتن از سر دریا؛ بیت ششم:غبار شکستن،گذشتن از هر چیز،گذشتن از سر کسی؛ بیت هفتم:جاده،لغزیدن،از بالا گذشتن؛ بیت هشتم:حرکت اشک بر سر مژه،مفهوم مقابل آرمیدن و تأکید بر مفهوم گذر باقید اما؛ بیت نهم:حرکت و رشد ناخن و مو،رسیدن به جایی و گذشتن از جایی؛ بیت دهم:آمد و رفت،آمدن و گذشتن به گزینی برق و شرار برای تأکید بر شتابگذر،به ویژه در بیت پیش از مقطع توجهبرانگیز است؛ بیت یازدهم:پر زدن به عرش،پرواز با بال پشه،عبور از جایگاه عنقا.
به سخنی دیگر،میتوان گفت دو عامل کلی دراستوار کردن ساختمان این غزل و انسجام دادن به آن نقش بنیادی دارند:یکی تناسب وپیوند واژگان متناظر و متناسب و دیگری وجود مفهوم واحد در سراسر غزل است؛اماباید به یاد داشت پیوندی که میان بیتهای این غزل دیده میشود،پیوندی نیست که ساختاری انداموار را پدید بیاورد،به گونهای که هر یک از اعضای این اندام وظیفهایدیگر را در پیوند با ساختار کلی اندام بر عهده داشته باشند،بلکه میتوان گفت غزلیاد شده همچون نمایشگاهی است که در آن یازده تابلوی گونهگون با شیوهای همسان وموضوعی واحد،گرد هم آمدند تا به کمک یکدیگر مفهومی واحد را به بینندۀ خودالقا کنند و عنصری مشترک(یعنی حرکت و عبور)همۀ این تابلوها را به هم پیوند دادهاست."