Abstract:
«آخر شاهنامه» نام شعری است از سرودههای اخوان ثالث که در مجموعهای با همین عنوان، در سال 1338منتشر شد. این مجموعه، حاوی سرودههای دوره میانه شاعری اخوان است که سرودههای سالهای 1335 تا 1338 شاعر در آن آمده است. میتوان شعرهای این مجموعه را نمودار تکامل و تشخص سبکی شاعر دانست. از این رو در این مقاله برآنیم که شعر آخر شاهنامه را -که یکی از بهترین شعرهای این مجموعه است- بررسی و تحلیل کنیم؛ بنابراین، ضمن بیان مقدمهای درباره شعر و عناصر مهم سازنده آن و اشاراتی به برخی از نظریات مطرح در رویکردهای نقد ادبی، به تناسب زبان، موضوع و وجوه و لایههای معنایی و ساختاری شعر یاد شده، آن را با استفاده از ترکیبی از رویکردهای نقد ادبی، بررسی و با توجه به تأثیر متقابل سه عنصر اصلی و ساختاری شعر یعنی معنا، زبان و تصویر (خیال)، تحلیل و تأویل خواهیم کرد.
“The End of Shahnameh”، is consisted of the poems written in 1335-1338 SH by Akhavan. It can be considered as the acme of the poet’s mature style. Here in this article we try to study the poem ‘The End of Shahnameh’، which is one of the best in the collection. Having introduced poetry، its features and elements، in general، and some approaches to literary criticism، we will study and interpret the mentioned poem using a combination of approaches، and regarding the interactions of meaning، language، and image، as the three major structural elements of poetry.
Machine summary:
«آخر شاهنامه» 1) این شکسته چنگ بیقانون رام چنگ چنگی شوریده رنگ پیر گاه گویی خواب میبیند خویش را در بارگاه پر فروغ مهر طرفه چشمانداز شاد و شاهد زرتشت با پریزادی چمان سرمست در چمنزاران پاک و روشن مهتاب میبیند روشنیهای دروغینی -کاروان شعلههای مرده در مرداب- بر جبین قدسی محراب می بیند یاد ایام شکوه و فخر و عصمت را میسراید شاد قصة غمگین غربت را: 2) «هان، کجاست پایتخت این کج آیین قرن دیوانه؟با شبان روشنش چون روز روزهای تنگ و تارش، چون شب اندر قعر افسانه با قلاع سهمگین سخت و ستوارش با لئیمانه تبسم کردن دروازههایش، سرد و بیگانه.
این شعر، با منطق رواییاش و با همه نوآیینی، ساختی کهنه دارد و نتوانسته است خود را از ساختار پایه و عناصر ساختاری بنیادین، ثابت و تغییرناپذیری چون تقابل دوگانه موجود در قصهها و روایتهای سنتی بیرون بکشد و تقابل، تناقض و تضاد در سطوح مختلف آن به چشم میخورد، اول اینکه تقابلی دوگانه، هم بین راوی و قرن دیده میشود و هم بین حال و گذشته جامعه توصیف شده در شعر (ایران)؛ دوم اینکه بین شرایط موجود و شرایط آرمانی و مطلوب آن، تضادی چشمگیر خودنمایی میکند.
ارتباط معنا، زبان و تصویر در شعر «آخر شاهنامه» در بند نخست، سخن از چنگی شکسته است که در دستان چنگی پیر پریدهرنگی جای دارد و گویی گذشتههای شاد و شکوهمند و روشن را در رؤیا میبیند و غم غربت و خواری کنونی خویش را فریاد میزند.