Abstract:
پژوهش حاضر با تکیه بر تفسیر المیزان به ارائه انواع تعریف از اخلاق و نیز تهذیب نفس در نگاه علامه طباطبائی پرداخته و با تاکید بر اصل توحید محوری در اخلاق، اثبات کرده است که نظام اخلاقی توحیدمحور مترقی ترین نظام اخلاقی است که با پایبندی بر روش رفع رذائل اخلاقی و نه دفع آن تمامی امور فردی و اجتماعی انسان را در طول یکدیگر برای رسیدن به یک هدف مشترک که توحید باشد، در نظر گرفته است.
Machine summary:
(فروغی،201/3حقانی زنجانی،فلسفه اخلاق؛بیماریهای اندیشه در قرن بیستم) علامه طباطبائی اساس این دو نوع از اخلاق را بر جهل و نادانی دانسته است کهیکی از راه تربیت اخلاقی و دیگری از راه زور و دیکتاتوری محقق میشود:او مینویسد:«(قانونگذاران)اخلاق را هم تابع اجتماع و تحولات اجتماعی میدانند،بهطوری که هر خلقی که با حال اجتماع موافق بود آن را فضیلت میشمارند،حال چهاینکه از نظر دین خوب باشد چه نباشد؛مثلا یک روز عفت از اخلاق فاضله به شمارمیرود،و روز دیگر بیعفتی و بیشرمی و...
پس تشریع دینی و تقنین الهی،تشریعی است که اساسش تنها علم اواست و بس،همچنانکه فرمود:{/«إن الحکم إلاّ للّه،أمر ألاّ تعبدوا إلاّ أیّاه،ذلک الدّینالقیّم،و لکنّ أکثر النّاس لا یعلمون»/}(یوسف،405)و از همین باب است آیه{/«فبعثاللّه النّبیّین مبشّرین و منذرین و أنزل معهم الکتا بالحقّ لیحکم بین النّاس فیمااختلفوا فیه»/}(البقره،213)(طباطبائی،المیزان،180/2) به باور علامه طباطبائی قرآن کریم اساس قوانین را بر توحید فطری و اخلاقفاضله غریزی بنا کرده،و ادعا میکند که تشریع(تقنین قوانین)،باید بر روی بذرتکوین،و نوامیس هستی جوانهزده،و رشد کند،و از آن نوامیس منشأ گیرد،ولیدانشمندان و قانونگذاران،اساس قوانین خود را،و نظریات علمی خویش را بر تحولاجتماع بنا نموده،معنویات را به کلی نادیده میگیرند،نه به معارف توحیدی کار دارند ونه فضائل اخلاقی،و به همین جهت سخنان ایشان همه بر سیر تکامل اجتماعی مادی،وفاقد روح فضیلت دور میزند،و چیزی که هیچ مورد عنایت آنان نیست،کلمه عالیه«اللّه»است.