Abstract:
اصطلاح «آسیای جنوب غربی» در ادبیات جاری در روابط بین الملل و مطالعات منطقه ای بیشتر به بخشی از خاورمیانه یا به کشورهای حوزه خلیج فارس اطلاق می شود، ولی اگر بخواهیم آن را در معنایی متفاوت به کار برده و یا آن را در مورد حوزه جغرافیایی وسیع تری استفاده کنیم نیازمند روشن کردن مفهوم منطقه و مطالعه دقیق شاخص های آن در حوزه جغرافیایی هستیم که می خواهیم اصطلاح منطقه را در مورد آن به کار بریم. در این نوشتار به دنبال یافتن جواب این سوال هستیم که آیا با توجه به تعاریف و مفاهیم رایج در مورد منطقه و منطقه سازی، می توان حوزه جغرافیایی به وسعت خاورمیانه و آسیای مرکزی و بخش هایی از جنوب آسیا را به عنوان یک منطقه محسوب کرد و اگر در حال حاضر این حوزه جغرافیایی هنوز ویژگی های یک منطقه را ندارد آیا می توان چنین منطقه ای ایجاد کرد و حتی اگر کشورهای این حوزه جغرافیایی تصمیم سیاسی لازم را در این زمینه اتخاذ کنند آیا شکل دادن و پدید آوردن چنین منطقه ای امکان پذیر است؟ فرضیه ای که در این مقاله در پی ارزیابی آن هستیم، این است که گستره جغرافیایی وسیعی که تحت عنوان آسیای غربی تعریف می شود(شامل مرکز، غرب آسیا، قفقاز و حتی بخشی از آفریقا) نمی تواند واجد شرایط یک منطقه باشد و منطقه سازی در آن دشوار خواهد بود. همچنین مقاله حاضر تلاش دارد نشان دهد که شرایط منطقه سازی و شکل گیری یک منطقه با توجه به نمونه ها و تجربیات موفق موجود در جهان چه خواهد بود.
In the jargon of intentional relations the words region، regionalism and such new words as regionalization have their own specific meanings. If scientific meaning of the concept region is taken into consideration، one cannot consider a region by juxtaposing the countries of a geographical region or conceiving them as a region and expect these countries to enjoy the advantages of regionhood. Some of the present world regions have been turned into a region in a natural historical process because of complementary political، economic and social characteristics and geographic proximity. One of the clear examples of a region in this sense is the East Asia or ASEAN region which has been turned into a perfect region in two decades and today it is considered a model of regional cooperation. The concept Southwest Asia in the international jargon and literature refers to a major chunk of the Middle East or the countries of the Persian Gulf. If we try to use it in a different sense or as a broader geographical region then we will need to clarify the concept region and its characteristics in the geographical region in which we want to use it. The main question of the present paper is: given the prevailing definitions of region and regionalization can one consider the geographical area encompassing Central Asia، Middle East، and parts of South Asia as a region? If the said geographical area does not enjoy the characteristics of a region، cab a region be created in this area? If the countries of this area politically decide to set up such a region، is it possible to create it? The main hypothesis of the present paper is: the geographical area called West Asia does not enjoy the characteristics of a region and its regionalization is difficult.
Machine summary:
"در این نوشتار به دنبال یافتن جواب این سؤال هستیم که آیا با توجه به تعاریف و مفاهیم رایجدر مورد منطقه و منطقهسازی،میتوان حوزۀ جغرافیایی به وسعت خاورمیانه و آسیای مرکزی وبخشهایی از جنوب آسیا را به عنوان یک منطقه محسوب کرد و اگر در حال حاضر این حوزه جغرافیاییهنوز ویژگیهای یک منطقه را ندارد آیا میتوان چنین منطقهای ایجاد کرد و حتی اگر کشورهای این حوزۀجغرافیایی تصمیم سیاسی لازم را در این زمینه اتخاذ کنند آیا شکل دادن و پدید آوردن چنین منطقهایامکانپذیر است؟فرضیهای که در این مقاله در پی ارزیابی آن هستیم،این است که گسترۀ جغرافیاییوسیعی که تحت عنوان آسیای غربی تعریف میشود(شامل مرکز،غرب آسیا،قفقاز و حتی بخشی از آفریقا)نمیتواند واجد شرایط یک منطقه باشد و منطقهسازی در آن دشوار خواهد بود.
البته به دلیل ماهیت این بحث و مفروضاتی که موضوع منطقهگرایی خود به خودبه دنبال خواهد داشت،کمتر میتوان در میان نظریهپردازان رئالیست به دنبال تعریف یا بحثیمستوفی در این زمینه گشت زیرا برای این دسته از نظریهپردازان،منطقه یک حوزۀ مشخصجدای از دولتها که بتواند سازندۀ هویت یا منافع مشترک باشد نیست و یا مورد توجه قرارنمیگیرد و یا اگر توسط کسانی چون رابرت گیلپین به آن توجه شد،آن را مخلوق موقتیدولتها براساس مصلحتهای سیاسی میدانند که تنها در صورت خواست و پیگیری دولتملتها در کانون توجه قرار گرفته و یا از عرصۀ روابط بین الملل حذف خواهد شد."