Abstract:
هدف از این تحقیق بررسی نوع و عوامل موثر بر خشونت علیه زنان و همچنین ارائه راهکارهای مناسب برای کاهش این خشونت می باشد.روش مورد استفاده در این پژوهش روش توصیفی ـ پیمایش است. جامعه آماری تحقیق را کلیه خانم های متاهل قبایل ترکمن استان گلستان تشکیل می دهد. نمونه مورد نیاز پژوهش که شامل 400 نفر می باشد با روش خوشه ای و طبقه ای- تصادفی از 4 شهر و 12 روستای استان گلستان انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات مورد نیاز تحقیق ، 2 پرسشنامه بسته پاسخ محقق ساخته ( مقیاس درجه بندی ) براساس طیف لیکرت ( 4 گزینه ای ) می باشد. پرسشنامه فرم 1 جهت مشخص کردن انواع خشونتهای رایج و پرسشنامه فرم 2 جهت بررسی عوامل موثر بر خشونت مردان علیه زنان مورد استفاد قرار گرفت . برای اطمینان از مفید و مناسب بودن پرسشنامه از روایی محتوایی و دقت پرسشنامه از روش آلفای کرونباخ استفاده گردید. ضریب پایایی پرسشنامه فرم 1 برابر با 746/0 = α و پرسشنامه فرم 2 برابر با 813/0 = α بود. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از دو روش آماری ، آمار توصیفی جهت توصیف داده ها ( محاسبه فراوانی ، درصد ، تنظیم جداول و نمودار ) و آمار استنباطی خی2 (X2 ) تک متغیره و چند متغیره جهت آزمون فرضیه های تحقیق استفاده گردید. نتایج تحقیق نشان داد که انواع خشونت های رایج علیه زنان از دیدگاه پاسخگویان در بین قبایل ترکمن به ترتیب الویت عبارتند از : خشونت کلامی ، خشونت عاطفی ، خشونت مالی، خشونت جسمی ، خشونت اجتماعی ، خشونت جنسی و خشونت فرهنگی . 7 عامل مورد بررسی در پژوهش حاضر یعنی عوامل فرهنگی / مذهبی ، عوامل مربوط به دخالتهای خانواده زوجین وعوامل شخصیتی زن و شوهر، فقدان حمایتهای قانونی و اجتماعی ، عوامل مربوط به تربیت کودکان ، عوامل روانی ، عوامل مربوط به کوتاهی در امور منزل و عوامل مالی در خشونت خانگی علیه زنان توسط شوهران موثر بوده است.
Human being during Centuries has been humiliated and sustains a loss from Violence. Hidden and open violence against women and Cultural، social، economical and political forms of this Violence has partly roots in Cultural and tradition and other part of it is results of continuation of discrimination against women in legal، economical and political structure of society. Opinion is that maybe continuation of violence in uncultured structures too itself is resultant from cultural structure which in spite of disturbing and making people and society angry it persuade to accept this kind of violence. Not only in Iran but also in developed countries of the world women and children suffer from consequence of violence، especially in family life. Its physical، sexual and psychological harm not only endangers their health and mental and affective equilibrium، but it also puts countries in different economical، cultural and civil service difficulties. There fore present study under taken with following objectives:
- To find out the causes responsible for violence against women.
-To compare the effects of violence among women with different age، area، level of literacy، occupation، No.of children and years of married life.
Descriptive survey method of research was employed to determine the causes responsible for the violence against women. The sample of the study consisted of married Turkmen women who were selected by clustered and random sampling from cities and villages of Turkmen living areas. In the present study a questionnaire was employed to collect the relevant data. Before applying questionnaire its validity and reliability was worked out through content validity and split-half method of reliability.To analyze the collected data inferential statistic method if chi-square was employed. The results revealed that the 7 basic causes namely cultural / religious، personality، lack of social and legal support، mental، upbringing children، house affairs and financial causes assumed hypothetically were found responsible in violence against women. The result also revealed that effects of violence varies among women with different level of literacy، age، No. of children and their occupation.
Machine summary:
٧ عامل مورد بررسي در پژوهش حاضر يعني عوامل فرهنگي / مذهبي ، عوامل مربوط به دخالتهاي خانواده زوجين وعوامل شخصيتي زن و شوهر، فقدان حمايتهاي قانوني و اجتماعي ، عوامل مربوط به تربيت کودکان ، عوامل رواني ، عوامل مربوط به کوتاهي در امور منزل و عوامل مالي در خشونت خانگي عليه زنان توسط شوهران مؤثر بوده است .
اهداف فرعي تحقيق عبارتند از اينکه آيا عوامل اقتصادي ( مالي )، فرهنگي /مذهبي ، عوامل مربوط به دخالتهاي خانواده زوجين و رفتار زن و شوهر ، عوامل مربوط به تربيت کودکان ، عوامل روانشناختي ، عدم حمايت قانوني و اجتماعي و عوامل مربوط به کوتاهي در امور منزل در خشونت عليه زنان توسط شوهران مؤثر است يا خير؟ در ضمن تمامي متغيرهاي فوق از نظر وضعيت تحصيلي ، سن ، گروه شغلي ، تعداد فرزندان ، تعداد سالهاي زندگي زناشويي و منطقۀ زندگي نيز مورد مقايسه و بررسي قرار خواهد گرفت .
X٢ محاسبه شده به لحاظ آماري معني دار بود (جدول شماره ٢) و فرضيه تحقيق مورد تأئيد قرار گرفت که بيانگر تأثير عوامل مالي در خشونت خانگي عليه زنان مي باشد.
نتايج پژوهش همچنين نشان داد که نگرش يکساني در ارتباط با تأثير اين عامل در خشونت خانگي عليه زنان در بين پاسخگويان به تفکيک ميزان تحصيلات ، وضعيت شغلي و گروه سني وجود دارد اما نگرش پاسخگويان به تفکيک سالهاي زندگي زناشويي ، تعدا فرزندان و محل زندگي در تأثير عامل مورد بررسي در خشونت عليه زنان متفاوت است ( جدول شمارة ٧) .