Abstract:
قاعده نفی سبیل از قواعد مهم فقهی است که در نگاه مشهور فقها مستند به آیات قرآن، اخبار مستفیض و اجماع است. فقها در موارد بسیاری این قاعده را مبنای استنباط احکام شرعی قرار داده اند. براساس مفاد این قاعده هرعملی که منجر شود کفار راهی برای سلطه و ولایت بر مومنان پیدا کنند حرام است. به مقتضای این قاعده هر عقد و پیمان و هر معامله، ایقاع و قراردادی که موجب علو و برتری کفار بر مومنان شود اعتبار حقوقی ندارد. در این مقاله به بحث از مفهوم و مفاد قاعده نفی سبیل، موقعیت فقهی و مستندات آن در آیینه آرای فقهی و اصولی و اندیشه های سیاسی و اجتماعی امام خمینی پرداخته شده و در نهایت برخی از فروع فقهی مبتنی بر این قاعده تطبیق وتحلیل شده است. همچنین ضمن بحث از مستندات این قاعده مهم ترین مستند دلالی قابل اعتنای این قاعده درک عقل دانسته شده و تاکید می- شود که مفاد این قاعده که تلازم حتمی با دو عنصر عزت و استقلال اسلامی دارد مورد درک عقل است و تصورش تصدیق را به همراه دارد. تاکید بر توجه به اقتضای درک عقل در استناد به این قاعده و تفریع و تطبیق قاعده از دغدغه های نویسندگان این مقاله است. «رابطه ادله نفی سبیل با دیگر ادله»، «مرجع تعیین مصداق سلطه»، «اندیشه نفی سبیل و زندگی در جهان امروز» و «نفی سبیل و استقلال اقتصادی (ضرورت استفاده از تولید ملی و راهکار اقتصاد مقاومتی)» از دیگر مباحثی است که در چهارچوب اندیشه امام به آن پرداخته می شود.
Machine summary:
"ایشان معتقدند که سبیل در این کریمه مردد بین معانی مختلف نیست و ضمن دلالت بر معنای طریق بر مطلق طرق تکوینی و تشریعی دلالت دارد و خداوند متعال در تکوین و تشریع برای کافران راهی برای سلطه بر مؤمنان قرار نداده است(امام خمینی 1421 ج 2:723-721)در پاسخ به امام ممکن است گفته شود در بعضی از روایات آیه به معنایی خلاف معنای اعم تفسیر شده است؛از جمله در روایتی به نفی سبیل کافران بر مؤمنین در روز قیامت تفسیر شده است(سیفی مازندرانی 1425 ج 1:243-242)و در روایتی دیگر به غلبه در حجت تفسیر شده است(بحرانی 1416 ج 2:192).
2. برخی از فقها با تمسک به قاعده نفی سبیل و تسری حکم آن به مقدسات اسلامی با این بیان که حرمت و احترام به قرآن از احترام به مؤمنین بالاتر است بر این باورند که قرآن نباید در اختیار کفار قرار گیرد(نجفی 1404 ج 22:338)در مقابل این انگاره امام ضمن بحث از ادله قاعده معتقدند که مالکیت کفار نسبت به قرآن نهتنها تسلط به شمار نمیآید،بلکه نشر آن در کشورهای غیر مسلمان و بسط و گسترش احکام الهی در آن کشورها به نوعی سلطه و نفوذ مؤمنین بر کافرین و زمینهای برای تأثیر معارف الهی در قلوب آنان است(امام خمینی 1421 ج 2:725-724)."