Abstract:
این مقاله سعی می کند نشان دهد که در سنت فلسفه اسلامی، مجموعه نسبتا کامل و منسجمی از مباحث «فلسفه دین»، به طور یک جا در نظام فلسفه سینائی بیان شده است. برای این کار، به معرفی مقاله دهم از کتاب «الهیات شفا» ابن سینا خواهیم پرداخت که معمولا چندان به آن پرداخته نمی شود. این مقاله، آخرین بخش کتاب «الهیات شفا» و مشتمل بر 5 فصل است که تقریبا در بر دارنده مهم ترین عناوینی است که به طور پیشینی باید در موضوع فلسفه دین مطرح شوند. در یک فلسفه عقلی وابسته به سنت کلاسیک ـ مانند فلسفه ابن سینا که موضوع فلسفه را موجود از آن جهت که موجود است می داند و مسائل فلسفه را عوارض ذاتی این موضوع معرفی می کند ـ اولین پرسش این است که هر مسئله فلسفی جدید باید از عوارض ذاتی موجود مطلق یا موجود چونان موجود باشد. به این ترتیب، باید برای فلسفه دین و هر فلسفه مضاف دیگری، جایگاهی منطقی در نظام وجود مطلق پیدا کرد. در این مقاله، این موضوع و همچنین سایر مباحثی که در فلسفه دین ابن سینا آمده است ـ از جمله بحث عدالت به عنوان معیار نیازمندی به دین ـ تبیین گردیده و به ارزیابی انتقادی آن پرداخته شده است. مهم ترین خصوصیت فلسفه دین ابن سینا، عقلانیت دین و هماهنگی کامل آن با اصول پیشینی عقل نظری است که در عین حال، روح نظریه انسان کامل عرفانی نیز در آن یافت می شود. در مجموع می توان گفت که طرح مباحث فلسفه دین نزد ابن سینا، نشان دهنده ویژگی های یک فلسفه دین شیعی است.
Machine summary:
"البته نگارنده واقف است که در زمانۀ ما،پذیرش موضوع فلسفه یعنی موجود بما هو موجود یا موجود مطلق به عنوان امری که دربرگیرندۀ همۀ شاخههای فلسفههای مضاف باشد،امری دشوار و دیریاب است؛حتی شمول فلسفه نسبت به مباحث سنتی فلسفۀ کلاسیک مانند علم النفس و یا مبادی علوم طبیعی نیز به سادگی مورد پذیرش نیست و نیازمند به تبیین است؛همچنانکه دربارۀ این اصل که وحدت و تمایز هریک از علوم به واسطۀ موضوعات آنهاست،اشکال و ایراد در میان است.
البته این مباحث و نظایر آنها،بهطور منطقی و پیشینی از تحلیل مفهوم نبوت بر اساس تعریف نبوت در ادیان وحیانی مانند یهودیت و اسلام قابلفرض است؛ولی در مورد مسیحیت،باتوجه به تلقی خاص کلیسای مسیحی و سنت غالب کلام مسیحی نسبت به ماهیت خداگونه و شخصیت حضرت عیسی سلام الله علیه،اصولا عناوین کاملا متفاوتی به عنوان گوهرۀ مسیحیت و دین مطرح میشود؛مانند مسئلۀ بغرنج و لاینحل تثلیث و اقانیم ثلاثۀ الوهی در عین وحدت آنها،و نیز مسئلۀ سرشت ذاتا شر و پلید انسان در اثر گناه اولیه،و نیز مباحث مربوط به خود گناه اولیه،لزوم و چرایی آن و سپس سر هبوط آدم به دنیا،و نیز مسائل مربوط به تجسد خدای پسر در قالب عیسی مسیح و مصائب و رنجهای وی و به صلیب کشیده شدن به منظور فدیه واقع شدن برای جبران گناه آدم،و نیز مسئلۀ رحمت و محبت مسیحی و امثال آنها که به کلی، روند دیگری را در پی خواهد داشت؛هرچند که در نهایت،مانع طرح پرسشهای دستۀ اول دربارۀ ماهیت دین و نیاز وجودی انسان به هدایت تشریعی در همۀ زمینههای نظری و عملی نخواهد بود."