Abstract:
آیه 31 سوره بقره ضمن ترسیم جایگاه انسان در هستی و رابطه او با خداوند، بسیاری از پرسشهای انسانشناسی را پاسخ گفته است. اما وجود برخی ابهامها و چالشها در ذیل آیه، آن را به یکی از آیات پرچالش قرآن تبدیل ساخته است. اگر خلافت در این آیه به معنای نیابت و جانشینی از اسلاف اعم از جانشینی جنیان، نسناس و دیگر انسانهای ماقبل حضرت آدم× باشد، فضیلت قابل توجهی برای آن حضرت و ذریه او بهدنبال نخواهد داشت؛ زیرا سیاق قبل و بعد از این آیه بهطور عام دلالت بر این دارد که خلیفة اللهی از موضوعات بسیار مهمی است که خداوند از آن به فرشتگانش خبر داده است. این مقاله با واکاوی دیدگاه مفسران فریقین مهمترین مؤلفهها و آثار نظریه «خلافت انسان» را مورد بررسی قرار میدهد.
Machine summary:
"نکته شایان توجه این است که مقصود از اسماء، اسم به مفهوم قراردادی و اعتباری آنکه از مصنوعات بشر است، نیست؛ چنان که تعلیم آن هم به معنای انباشته شدن ذهن از این الفاظ و کلمات نیست؛ زیرا دانستن این نامها به روش یادشده، به هیچ وجه نمیتواند ملاک شایستگی خلافت از خدا باشد و نقشی در خلافت تکوینی داشته باشد، و اگر مقصود، یادگرفتن نامهای اعتباری به صورت علم حصولی بود، فرشتگان نیز با خبر دادن آدم، از آنها آگاه میشدند و شایسته خلافت میگردیدند.
درباره دیدگاه (د) نیز باید گفت: این نظر صحیح نیست؛ چراکه اگر مراد از «خلیفه» آدم× و انبیای دیگر باشند که آدم× در اینجا بهعنوان نمونه مطرح شده دیگر نمیتوان خونریزی و فسادانگیزی را به کسی نسبت داد؛ زیرا آدم× و دیگر انبیای إلهی دارای فضیلت و کرامت اخلاقی و انسانیاند و آیه درصدد اثبات این فضیلت حداقل برای آدم× است؛ پس از آنجاکه فسادانگیزی و خونریزی از آدم× و دیگر انبیای الهی و یا حداقل در این آیه از آدم× به دور است، پس مراد از خلیفه در این آیه نمیتواند قول (د) باشد.
بنابراین، گرچه نوع انسان، امکان خلافت و جانشینی از خداوند را دارا است، اما کسانی که در عمل به این مقام دست مییابند، حضرت آدم× و جمعی از فرزندان او هستند که در هر زمان حداقل فردی از آنان در جامعه بشری وجود دارد و حجت خدا بر روی زمین است و این نکتهای است که در روایات نیز بر آن تأکید شده است."