Abstract:
در این مقاله حیات شعری قیصر امین پور، شاعر معاصر فارسی ( متوفی 1386) در سه دوره با عنوان سه سبک فعال، منفعل و انعکاسی از هم متمایز شده است. این تقسیم بندی بر اساس تمایزهای زبانی (در قلمرو واژگان و نحو)، بلاغی (در تصویرها و صناعات) و اندیشه شکل گرفته است. حیات شعری شاعر، در سه دوره حماسی (فعال)، رمانتیک غمگنانه (منفعل) و تقدیرگرایی درونگرا (انعکاسی) در سه رنگ سرخ، خاکستری و بی رنگ تبیین شده است. نتیجه آنکه قیصر امین پور از لحاظ بیان حساسیتهایش در مواجهه با جهان و جامعه شاعری صادق است و «روح زمان» به روشنی در شعرش بازتاب یافته است. شعر او گزارش راستین مناسبات شاعر با هستی و جامعه و تغییرات و تحولات ایدئولوژیک است.
This Article recognizes tree voices and styles in the works of contemporary Persian poet، Qeysar Aminpour's (d. 2007). His tree voices are active، passive and reflexive. This classification has based on language (lexical and syntax)، imagination (images and figures) and idea. Tree different periods of the poet's life have been presented in tree colors. Red is dominant color in his epic period (active); gray in his sadly romanticism (pasive) and finally the style of his fatalism (reflexive) period is colorless.
The article concludes that Aminpour is a true poet because he represents his real feelings of the world and social، and his poems show obviously the sprite of time and His true relations with the ideological changes in Iran.
Machine summary:
"گرچه مرزبندی دقیق میان این دورهها امکان پذیر نیست و برخی دفترهای شعر متأخر شاعر حاوی اشعاری به سبک و سیاق دورههای پیش است اما روشن است که هر صدا در پایان یک دوره به اوج خود میرسد.
بنابراین درصدد«خانه تکانی» است،اما نمیتواند رگههایی از عصیان که گاه در کلامش ظاهر میشود نتیجۀ همین غافلگیر شدگی است: «ز دین ریا بی نیازم بنازم#به کفری که از مذهبم میتراود» (1378:48) «من از خیر این ناخدایان گذشتم#خدایی برای خودم آفریدم» (همان:50) صدای او بیش از این رنگ عصیان به خود نمیگیرد و مرثیه خوانی پیشه میکند؛ مرثیه بر سوگ آرمانها و زمان از دست رفته که در دفتر آینههای ناگهان به اوج میرسد (در سوگ خویش،127؛نی نامه،124؛حمل آفتاب،خبرهای داغ 139؛فلسفۀ ساده 137؛باد بی قراری 129).
هرچه از دورۀ دوم به سوی پایان زندگی شاعر پیش میرویم نگاهش به سوی اندیشههای کلان هستی شناسانه و نوعی پلورالیسم بیشتر معطوف میشود؛هرچند این نگاه کم حال و سست است(1380:108،109)در شعر بی رنگی(همان:77)همۀ گلها گل محمدی هستند.
درنگهای فلسفی شاعر در قالب پرسشهای کم رنگ و خجولانه با احتیاط مطرح میشود: اگر که چون و چرا با خدا خطاست چرا؟#چرا سؤال و جواب است روز بازپسین (1386:53) در دستور زبان عشق نگاه قیصر به جنگ سخت انسانی شده است: «شهدی که بر خاک میخفت/سر انگشت در خون خود میزد و مینوشت/دو سه حرف بر سنگ:به امید پیروزی واقعی/نه در جنگ/که بر جنگ»(1386:18)."