Abstract:
ادبیات در جلوه های سه گانه اش یعنی شعر، نمایش و ادبیات داستانی، در هر دوره، به شیوه های خاص به «انسان» و «حضور او در جهان» نگریسته است، اما عمیق ترین، فراگیرترین و انتقادی ترین نگاه به انسان را به گونه ای از ادبیات داستانی به نام «رمان» واگذار کرده است. درواقع، این ویژگیها، در پاسخ به یک نیاز تاریخی، زمینه های شکل گیری رمان را فراهم کرد و به آن امکان داد تا مناسب ترین عرصه ادبی برای درک موجودیت و هویت انسان باشد. مقاله حاضر به استناد چنین دریافتی، این پیشنهاد را مطرح می کند که رمان می تواند بستری برای درک ابعاد هویت یک جامعه در دوره ای مشخص باشد. از این جهت می کوشد با در نظر گرفتن ظرفیتهای رمان، نه فقط به عنوان گونه ای ادبی، بلکه به عنوان پدیده ای فرهنگی که در گفتگوی مدام با عناصر متغیر یک منظومه فرهنگی، واقعیت رمان را شکل می دهد و اسباب پویایی آن می شود، نوعی روش شناسی را برای شناخت جلوه های هویت از منظر رمان معرفی کند. در گام آخر، این روش پیشنهادی به صورت یک الگوی کاربردی در مورد یک رمان مشخص به کار گرفته می شود تا دستاوردهای آن در حوزه شناخت ابعاد هویت آشکار گردد.
Literature، throughout its history، has revealed its outlook on "Man and the world he lives in"، by means ،i.e. the three major genres of poetry، drama and fiction، but it has preserved its most profound، comprehensive، and critical view on man for "Novel"، as a form of fiction which came into existence to satisfy the needs of an all-embracing study of human beings. Novel، as such، has been of the highest capacity for identifying the characteristics of a the society it depicts and its people.
Based on such a presumption، this article suggests that "Novel" is fully justified for tracing the identity of a society in its various aspects.The article، puts forward then، a methodology that by going beyond the mere literary character of the novel، tries to scrutinize its dynamic entity as a cultural phenomenon.Finally، as the practical part، the paper presents the achievements of this methodology through applying a model based upon it، on a Persin novel.
Machine summary:
"و نخستین نشانۀ آن در عرصۀ ادبیات داستانی آن است که بخشی از این ادبیات دیگر نمیخواهد صرفا کالبد شکافی وضع موجود باشد بلکه درعینحال میخواهد جهان آرمانی خود را براساس وضع موجود بنا کند،این نشانه میتواند آرامآرام به یک«ویژگی بدل شود اگر باور کند که ادبیات داستانی صرف تصویرگری بیرون و درون وضع موجود نیست بلکه درعینحال تلاش برای پاسخ دادن به پرسشهای پیچیدهای است که نه فقط گذشته و حال که آیندۀ ما را خطاب قرار میدهد،و نه فقط واقعیت ما،که آرزوهای ما را نیز در بر میگیرد.
نشانهشناسی هویت از برآیند مطالب آمده در«ریز ساختار»و«کلان ساختار»این رمان،نشانههای زیر در ارتباط با هویت به دست میآیند: 1-اعتقاد نویسنده به ادبیات متعهد 2-رمان متعهد به عنوان تصویرگر ژرفای حیات اجتماعی و فردی یک ملت 3-پدر سالاری در مقام تقدیر تاریخی 4-نیاز مردم به ساختکارهای پدر سالارانه 5-نیاز متقابل ظالم و مظلوم به یکدیگر:تداوم تقدیر پدر سالارانه 6-تلقی«نشانۀ اجتماعی»به جای«واقعیت اجتماعی»؛و تبدیل«واقعیت اجتماعی»به «حقیقت اجتماعی» 7-استفاده از مجاز برای برجسته سازی واقعیت 8-استناد به واقعیت نمادین جهت تجسم حقیت 9-اصالت دادن به فلاکت به استناد حضور فلاکت 10-تلخ نگری مقدر 11-حضور بینا متنهای بد بینانه به عنوان زمینهساز تلخ نگری مقدر 12-نبود فلسفهای شاد خویانه 13-کمبود خواننده-منتقدانی که توأمان«ریز ساختار»،«کلان ساختار»و «فرا ساختار» (suprastructure) متن را در نظر بگیرند و از این طریق نه تنها«واقعیت متن»که«حقیقت آن»،و نه تنها«امروز متن»که«آیندۀ»آن را نیز به پرسش بگیرند."