Abstract:
هر پدیده نسبتا دامنه داری که دارای سیری پیش رونده باشد، ساختار روایی ساده ای را در بطن خود می پروراند. در این ساختار ساده گویی، عناصر تشکیل دهنده پدیده از نقطه A به سمت B ، از Bبه سمت C و ... حرکت می کنند؛ شبیه رشد تکاملی دانه تا مرحله درخت شدن و میوه دادن. آنچه به ساختاری پیش رونده و روایی شکل داستانی می بخشد، گشتارهایی است که از سوی نویسنده/ راوی بر پیکره موضوع تحمیل می شود؛ این گشتارها در توالی خطی- زمانی داستان قابل تحلیل اند. مقاله حاضر، در تحلیل ابعاد زمانی روایت داستانی، بر دو مدخل اصلی زمان روایت و دامنه زمانی روایت شدگی تاکید دارد: در مدخل نخست با سه گونه زمان تقویمی، زمان حسی و زمان روایت مواجه می شویم. در مدخل بعدی مقاله نیز، پنج محور کلی صحنه، گسترش، چکیده، حذف و زمان حال اخلاقی مطرح خواهد شد؛ توضیـح اینکه ضمن تطبیق مباحث مطرح شده با نمونه هایی از رمانهای معاصر، در پایان هر مدخل، قصه هایی از مثنوی نیز، متناسب با موضوع، ارائه و تحلیل شده است.
Every wide-scope and progressive phenomenon is naturally provided with a simple narrative structure in which the components move from A to B، and from B to C، as if a seed grows to be a tree. In fact the narrative structure takes form trough transformations applied to the corpus by the author/narrator in order to be analyzed in their temporal sequences.
This article، through analyzing the temporal dimensions of narrative، lays emphasis on the time of narration as well as the time-span in which the story is narrated. As to the former، the article deals with the linear time، sensual time and time of narration; concerning the latter، the paper pays attention to the opsis، story development، précis، ellipsis، and historie ethique. Finally all the topics discussed are supported with the examples of modern novels، and at the end of each section the related anecdotes of mathnavi are presented and analyzed.
Machine summary:
"راوی قصههای مولوی در اینگونه موارد با به کارگیری روایتی شلاقی(توالی ابیات هم ارز)مدام بر یک تصویر یا مفهوم کلی تأکید میورزد و از همین رو مدت زمانی که خوانندۀ اینگونه قصهها برای خواندن صرف میکند،طولانی تر از زمان تجسم صحنه یا رویداد است؛به عنوان نمونه، تصویر فشردۀ یک گور تنگ و تاریک،در توصیفی باز شده و در قاب تصور یک کودک اینگونه نمایانده شده است: کودکی در پیش تابوت پدر#زار مینالید و بر میکوفت سر کای پدر آخر کجاات میبرند#تا ترا در زیر خاکی بفشرند میبرندت خانۀ تنگ و زحیر#نی درو قالی و نه در وی حصیر نی چراغی در شب و نه روز نان#نی درو بوی طعام و نه نشان نی در معمور نی در بام راه#نی یک همسایه کو باشد پناه جسم تو که بوسه گاه خلق بود#چون رود در خانۀ کور و کبود خانۀ بی زینهار و جای تنگ#که درو نه روی میماند نه رنگ...
در دفتر دوم مثنوی و در قالب حکایتی با عنوان رفتن مصطفی به عیادت صحابی رنجور، پس از تمهید فضای کوتاهی در توصیف رفتن پیامبر به عیادت یکی از صحابه(در قالب دو بیت)،بلافاصله«زمان حال اخلاقی»روایت نمایان میشود و راوی/ نویسنده در کسوت واعظی به بیان فواید و مزایای عیادت از بیمار میپردازد و به این ترتیب مخاطب قصه برای مدتی نسبتا طولانی به خارج از گود روایت کشانده میشود و همواره در انتظار لحظهای خواهد بود که دوباره به حوزۀ روایت دعوت شود14: روایت از صحابه خواجهای بیمار شد#و اندر آن بیماریش چون تار شد مصطفی آمد عیات سوی او#چون همه لطف و کرم بد خوی او در عیادت رفتن تو فایدهست#فایدۀ آن باز با تو عایدهست زمان حال اخلاقی فایدۀ اول که آن شخص علیل#بوک قطبی باشد و شاه جلیل ور نباشد قطب یار ره بود#شه نباشد فارس اسپه بود پس صلۀ یاران ره لازم شمار#هر که باشد گر پیاده گر سوار ور عدو باشد همین احسان نکوست#که به احسان بس عدم گشتهست دوست ور نرگدد دوست کینش کم شود#زانکه احسان کینه را مرهم شود بس فواید هست غیر این و لیک#از درازی خایفم ای یار نیک..."