Abstract:
با شکلگیری سلسله قاجاریه و ورود بسیاری از روشنفکران و نخبگان دانشگاهی به غرب در این ایام، تعاریفی جدید از مفاهیم مدرن وارد گفتمان سیاسی روشنفکران در داخل کشور شد. با ورود تعاریف جدیدی از مقولاتی همچون قانون و قانونگذاری، آزادی و مساوات به ادبیات سیاسی، جامعه روحانیت و علما مجبور به بیان نظرات خود در این رابطه شدند. این پژوهش، با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی و با بهرهگیری از مطالعات تاریخی و کتابخانهای به بررسی آراء سیاسی شیخ فضلالله نوری و آیتالله مصباح در باب تعاریف جدید از مفاهیم مدرن میپردازد. علت بررسی نظریات آیتالله مصباح (بهعنوان یکی از متفکران تأثیرگذار در باب افکار سیاسی انقلاب اسلامی) در کنار اندیشه شیخ فضلالله این است که ایشان نیز بهسان شیخ علیرغم حملات برخی گروههای روشنفکری، همواره بر ندای اسلامخواهی خود تأکید داشتهاند. ازاینرو، بررسی این دو شخصیت در تقویت این پژوهش و فهم مطالب مهم مینماید. میتوان گفت: اندیشه شیخ فضلالله و آیتالله مصباح مبتنی بر اسلامخواهی است و تفاوتهای دیده شده در لحن بیان مطالب، به نوع اندیشه دینی این دو فقیه بازنمیگردد، بلکه با توجه به ادبیات سیاسی حاکم بر هر عصر، قابل توجیه است.اجرا و برقراری عدالت اجتماعی در جامعه مهمترین وظیفه انبیا و ائمه اطهار علیهمالسلام میباشد؛ امام علی علیهالسلام خود مجسمه عدالت و سخنان او راهگشای بشریت میباشد. این تحقیق آشنایی با سخنان گهربار حضرت درباره عدالت اجتماعی است. روش پژوهش، توصیفی ـ تحلیلی و باروش اسنادی موضوع مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است. مهمترین یافتههای تحقیق عبارتند از: امام علی علیهالسلام برقراری عدالت اجتماعی را برترین عمل و رهبر عادل را بهترین و شایستهترین بندگان خداوند دانسته است. به نظر امیرمؤمنان علیهالسلام برقراری عدالت اجتماعی باعث رضایتمندی مردم از حکومت و جلوگیری از شورشهای مردمی شده و در نتیجه، ثبات و امنیت کشور را تضمین خواهد کرد. از منظر مولای متقیان، مردم نیز در تحقق عدالت اجتماعی نقش مهم دارند. حضرت علی علیهالسلام هواهای نفسانی، حاکم و کارگزاران ناشایست و... را مهمترین موانع برقراری عدالت اجتماعی برشمرده است.
Machine summary:
"آراء استاد مصباح بدین دلیل در مقایسه با شیخ فضلالله نوری مورد ارزیابی قرار میگیرد که ایشان نیز بهسان شیخ هموارهموردآماج حملات برخی گروههای روشنفکری قرار گرفتهاند، لکن این امر باعث تقلیل نظرات سیاسی ـ اسلامی ایشان نشده است.
شیخ فضلالله، فقها را زمامداران شرع معرفی مینمود و تعیین هرگونه حکم شرعی را فقط توسط آنها دارای اعتبار میدانست و میگفت: اگر مجازات فقط بر حسب قانون باشد و شریعت در آن نقش ایفا نکند، با اساس اسلام و مذهب جعفری منافات دارد؛ چراکه به عقیده وی: «در زمان غیبت امام علیهالسلام، مرجع در حوادث فقهای شیعه هستند و مجاری امور به ید ایشان است و بعد از تحقق موازین، احقاق حقوق و اجرای حدود مینمایند و ابدا منوط به تصویب احدی نخواهد بود» (زرگرینژاد، 1387، ج 1، ص 260).
یکی از نویسندگان معتقد است: «فقهای مخالف مشروطیت اگرچه در تاریخ به نام عالمان طرفدار حکومت استبدادی معرفی شدهاند، اما حقیقت آن است که آنان با دخالت مردم در کار قانونگذاری ـ که از نظر آنان مخصوص خدا و پیغمبر است ـ مخالف بودند و این کار را بدعت و خروج از دین میدانستند، چنانکه شیخ فضلالله نوری در کتب و رسائل خود بارها بر آن تأکید ورزیده است» (هرندی، 1389، ص 281).
با توجه به این مطالب، میتوان اینگونه عنوان کرد که شیخ فضلالله با مساوات بر اساس قانون شرع مشکلی نداشت، بلکه با تساوی مطلق انسانها بهویژه تساوی حقوقی مسلمان و غیرمسلمان، آنهم در مواردی که اسلام میان آنها تفاوت گذاشته است، مخالف بود (ابوطالبی، 1387)."