Abstract:
بحث از هویت، اصالت و ترکیب جامعه، از مباحث درخور تأملی است که در شمار مبادی فلسفة نظری تاریخ قلمداد میشود و رهیافتهای مختلفی دربارة آن وجود دارد. نظریههای بنیادین اندیشوران نیز در این بحث، متأثر از نوع تفسیر و رهیافتی است که از وجود جامعه پدیدار میشود و از طریق برهان فلسفی محور استدلال قرار میگیرد. در این میان، ادراک دیالکتیکی ایندو و پیوند میان این دو سطح از انتزاع و ترابط عمیق سطوح خرد و کلان در اندیشة عالمان پیشین و معاصر همواره از دغدغههای فلسفی بوده که بسیاری از تأملات علمی را با خود به همراه داشته است. دربارة رابطة متقابل این دو جنبة ساختی و کنشی، گرچه بسیاری از عالمان اجتماعی به همکنشی جامعه و فرد معتقدند، سرانجام به ترجیح یکسویه از دو سطح تمایل یافتهاند. آنچه در این مبحث از اهمیت جدی برخوردار است، نوع نگاه قرآن و استخراج شیوة برخورد آن در این تعامل دوسویه و نیز تأثیرات متقابل آنهاست، که در حد بضاعت در این مقاله بدان پرداخته میشود.
The question of the identity، authenticity and structure of society which is considered one of the principles of theoretical philosophy of history is worth inquiry and speculation، to which there are different approaches. Thinkers' fundamental theories on this issue are influenced by a kind of interpretation and approach ascribed to the existence of society and used as philosophically substantiated arguments. In the meantime، the dialectical apprehension of these two، the close relation between these two levels of abstraction and the deep correlation between micro-level and macro- level in the thoughts of past and current thinkers have always been the philosophical concerns which have led to many scientific speculations. Although many social scientists hold that there is an interaction between society and individual in terms of the interrelation between structural and behavioral aspects، they tend to accept the idea that there is a unidirectional relationship between the two levels. What is important here is to discover the view of the Quran about this issue and extract the approach to this mutual interaction and see what influence they have on one another، the point which the present paper tries delve into.
Machine summary:
"این رابطة حقیقی میان فرد و جامعه به وجود دیگری در مجتمع منجر میشود که غیر از وجود تکتک افراد است و گاه در صورت تعارض قوای فرد با اجتماع، خواص و قوای اجتماعی بهخاطر نیرومندیاش بر قوای فرد غلبه میکند و البته گاه حقوق و مصالح فردی بر جامعه تقدم مییابد و این یکی از مسائل پرچالشی است که میان اندیشوران اجتماعی مطرح است که جامعه و فرد در تکوین یکدیگر چه تأثیر یا تأثراتی دارند؟ آیا هریک نسبت استقلالی به یکدیگر دارند یا متأثر از یکدیگرند؟ و در صورت تأثیر، اهمیت و مقدار آن به چه میزان است؟ و موجودیت، مقتضیات و مصالح کدامیک بر دیگری مقدم است؟ شاید در این تعامل نتوان بهطور قطع دربارة تقدم و اولویت مصالح و حقوق یکی بر دیگری قضاوت کرد؛ زیرا برخی اندیشورانی که جامعه را دارای وحدت و شخصیت حقیقی مستقل از افراد میدانند، زندگی اجتماعی انسان را ظرفی برای تحقق ماهیت انسانی انسان میدانند که فرد هویت خود را از آن میگیرد؛ و عدهای دیگر که فرد را دارای اصالت میدانند و معتقدند فرد با همزیستی و همکاری با دیگر افراد، جامعه را پدید میآورند و موجب تبدلات و تحولات آن میشوند، چنین تأثیری را منکرند و بهعکس، از تأثیر فرد بر جامعه سخن میگویند و چون جامعه را بیش از مفهومی اعتباری نمیدانند، تأثیر آن بر فرد را فقط بهمعنای تأثیر اکثریت افراد جامعه بر فرد یا افراد خاص قلمداد میکنند (مصباح، 1367، ص 160)."