خلاصه ماشینی:
"**در این صورت آیا ضرورتی به ایفای نقش محوری تربیتی نظام آموزش و پرورش رسمی باقی است؟ *در اینجا سؤال دیگری مطرح میشود که آیا اساسا تریبت«حق دولت»است یا «حق والدین»؟آیا تربیت یک جریان«خصوصی»است یا«دولتی»؟ پاسخ به هر یک از شقوق فوق،متضمن تعیین ملاکها و تبیین مبانی نظری و فلسفی آن است؛چرا که بلافاصله این سؤال مطرح میشود که آیا کودکان باید آن گونه تربیت شوند که«جامعهء»فعلی اقتضا میکند و یا باید آنگونه تربیت شوند که استعدادها و نیازهای آنی خودشان اقتضا میکند؟و یا آنگونه باید تربیت شوند که«آینده»و نیازهای آتی آنها اقتضا میکند؟ از سوی دیگر،باید مشخص شود که سهم«تربیت رسمی»در مقایسه با«تربیت غیررسمی»چگونه است؟این سؤال یکی از مهمترین محورهای چالش برانگیز در تعلیم و تربیت کنونی است،که از دورانهای گذشته نیز مطرح بوده است.
**آیا اساسا میتوان همهء ابعاد تربیت را به نظام آموزش و پرورش رسمی واگذار کرد یا از آن انتظار داشت؟ *پاسخ به این سؤال منفی است،زیرا برای انجام چنین کار بزرگی و رسالت سنگینی نظام آموزشی نه میتواند و نه باید بتواند.
آیا میتوان در«تربیت رسمی»چنین خصوصیاتی را همراه کرد؟ **از نظر شما مهمترین دشواریها و مشکلات فراروی تحولاتو اصلاحات بر مبنای ارزشهای اسلامی کمدام است؟ *1-موانع فرهنگی و نگرشی؛یعنی تصور شئی انگارانه و صنعتی از انسان در نظام تعلیم و تربیت و حاکمیت گفتمان قیم مآبانه و آمرانه در شکلدهی رفتار و افکار دانشآموزان از یکسو انتظار تک ساحتی از تربیت آن هم صرفا معطوف به معلومات و نمره و معدل و فرآوردههای ذهنی و حفظی از سوی دیگر."