چکیده:
برای حکمت متعالیه صدرالمتألهین دو معنا میتوان در نظر گرفت: یکی، «فلسفه اولی» و دیگری، مکتبی است که با روش ویژهای، مسائل فلسفی را بررسی میکند. روششناسی حکمت متعالیه از دیدگاه صدرالمتألهین و نقد و بررسی آن، موضوع این مقاله است. پیروی از این روش، طبعا، دستاوردهای متفاوت با دستاوردهای فلسفه مشاء و علم کلام و حتی اندکی متفاوت با دستاوردهای شیوه اشراقی و عرفانی خواهد داشت.
شیوه حکمت متعالیه دارای دو بعد سلبی و ایجابی است. ناکفایتی عقل برای دستیابی به حقایق و نارسایی عرفان برای ادراک حقایق و زیانهای سطحینگری و ظاهربینی در بررسی شریعت در بعد سلبی این مکتب بیان میشود. نقش عقل و وجدان عرفانی و کیفیت امتزاج برهان و وجدان و نقش شریعت در ورای این دو علم به عنوان مصحح و مؤید عقل و عرفان و هماهنگی راه برهان، وجدان و شریعت در وصول به حقایق در بعد اثباتی این مکتب جا دارد.
این مکتب هدف از تعلیم و تعلم را تنها دستیابی به مجموعهای از مفاهیم و اصطلاحات و گزارههای ذهنی نمیداند، بلکه هدف را معرفتی میداند که با کمال نفسانی صاحب معرفت همراه است. امتیاز دیگر این مکتب آن است که روش تحقیق آن بر معرفتشناسی متقنی مبتنی است، در عین حال، دارای نارساییهایی نیز هست و راه نقد در آن مسدود نیست.
خلاصه ماشینی:
"عدم کفایت وجدان و مکاشفهاثرپذیری عمیق صدرالمتألهین از عرفا و یافتههای خویش و نقش بنیادی آن در فلسفه او نیازی به بیان ندارد، اما برای فیلسوفی که سالیانی چند در حکمت مشاء غور کرده است و ریزنگریهای آنان را دیده است و در تدقیقات فلسفی، خود صاحب اندیشه و نظر است، عبارات مسامحهآمیز و گاهی آمیخته با تناقضات یا متعارض با یافتههای بدیهی و ظواهر شرعی که از سوی اهل عرفان اظهار میشود، قابل تحمل نیست.
دیدگاههای صدرالمتألهین در صدق یافتههای منابع شناخت با دو رویکرد دروندینی و فرادینی قابل بررسی است:بررسی دروندینی معرفتشناختی حکمت متعالیهبه لحاظ دروندینی به نظر میرسد او در انتخاب این راه کاملا متأثر از محتوای شریعت دینی اسلام به ویژه مذهب شیعه امامیه است؛ زیرا از یک سو تأکید قرآن کریم و به ویژه روایات پیامبر اکرم اسلام و اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام بر نقش عقل در فهم حقایق و به ویژه در فهم اعتقادات دینی و استفاده امامان معصوم علیهمالسلام ،و حتی خود قرآن کریم، از شیوه استدلالی برای اثبات و انتقال مفاهیم و حقایق دینی، و از سوی دیگر تأکید شریعت اسلام بر نقش مجاهدتهای نفسانی بر فهم درست حقایق و تأثیر الهامات الهی و هدایتهای غیبی و علوم لدنی و پرتو نور الهی در دل مؤمنین، و نقش گناه و هوای نفس در بسته شدن راه دل و ختم و طبع قلوب و قرار گرفتن در طریق ضلالت و گمراهی، و سهم تقوا در تمایز حق از باطل و فهم تعلیم الهی، و اختصاص مفهوم علم در برخی روایات به القای نور الهی در دل، همه، زمینههای درون دینی راهی است که صدرالمتألهین برای حکمت متعالیه برگزیده است."