چکیده:
تبارسازی یکی از سیاست های محوری حکومت ها در طول تاریخ ایران ـ به ویژه در سده های میانه ـ بود که خود در راستای مشروعیت سازی، پیشبرد اهداف سیاسی، فرار از تحقیر، موازنه تباری و رسوخ روحیه باستان گرایی صورت می پذیرفته است. لیکن به رغم تداوم این مقوله در تمام این سده ها و پیگیری مجدانه حکومت ها، همواره تردیدهای جدی نسبت به آن در منابع تاریخی به ثبت رسیده و یا در مرحله اعتبارسنجی، به دیده شک و تردید نگریسته شده است. نوشتار پیش رو به روش تحلیلی و در پی پاسخ به این سئوال محوری که چه انتقاداتی نسبت به تبار حکومت ها در سده های میانه مطرح بوده، دریافته است که شرایط تاریخ نگاری ایرانی، تضادها و یا شکاف تاریخی، خوداعترافی حاکمان و یا نظریه پردازان حکومتی، کاربردهای سیاسی سیاست تبارسازی و از همه مهم تر طرح مقوله نسب، در مقطع خاصی از عمر حکومت ها و در نهایت تاکید برخی از اندیشمندان سیاسی این دوره بر ارزش «حسب» و نه «نسب» به عنوان معیار فضیلت، بر این فرضیه، مهر تایید می زند که نسب های موجود از حکومت ها در منابع تاریخی، در حقیقت یک تظاهر و جعل تاریخی است؛ با واقعیت های تاریخی منطبق نبوده و صرفا در راستای پیشبرد منافع سیاسی صورت پذیرفته است
Lineage manipulating was one of basic policies of governments during the history of Iran – particularly during medieval centuries – which has been applied as a result of imbuing of the spirit of archaism to legitimization، pushing forward of political goals، to flee from humiliation and making balance in lineage. But despite the persistence of this issue in all these centuries and all attempts of the governments، the historical resources always faced those data by serious doubts or in the validation process those data encountered with doubts. This paper is trying to answer the basic question that what criticisms have been raised about the lineage of the governments in Iran medieval era. The result show that the terms of Iranian Historiography، historical contradictions or gaps، rulers and government theorists’ admitting، political implications of lineage manipulating policy and most importantly، the concept of lineage، in special periods of the governments’ life and finally emphasis of some political thinkers of those periods on the value of figure and not lineage as the criterion of excellence، approve this theory that the existing lineages of the governments in historical resources، in fact are manifestation and historical falsification and they are not coincide with historical facts and they were solely undertaken to advance the political interests.
خلاصه ماشینی:
نوشتار پیش رو به روش تحلیلی و در پی پاسخ به این سئوال محوری که چه انتقاداتی نسبت به تبار حکومت ها در سده های میانه مطرح بوده ، دریافته است کـه شرایط تاریخ نگاری ایرانی ، تضادها و یا شکاف تاریخی ، خوداعترافی حاکمـان و یا نظریه پردازان حکومتی ، کاربردهای سیاسی سیاست تبارسازی و از همه مهم تـر طرح مقوله نسب ، در مقطع خاصی از عمر حکومت ها و در نهایت تأکید برخـی از اندیشمندان سیاسی این دوره بر ارزش «حسب » و نه «نـسب » بـه عنـوان معیـار فضیلت ، بر این فرضیه ، مهر تایید می زند که نسب های موجـود از حکومـت هـا در منابع تاریخی ، در حقیقت یک تظاهر و جعل تاریخی است ؛ با واقعیت های تاریخی منطبق نبوده و صرفا در راستای پیشبرد منافع سیاسی صورت پذیرفته است .
٢. ابوعلی محسن تنوخی ، (٢٥٣٥)، فرج بعد از شدت، ترجمه حسن بن اسعد دهستانی ، تهران : بنیاد فرهنگ ایران ، ص٢٢٣ـ٢٢٢؛ اشعاری از تنوخی مبنی بر ذم «نسب » و فضیلت «حسب » ثبت شده اسـت کـه خـود بیش از پیش بر رسوخ این تفکر ـ حداقل در لایه هایی از اجتماع این دوره ـ صحه می گذارد: آبرویت زهنر جو که هنر/ بهتر از خال و عم و ام و اب است ـ فرج بعد از شدت، ص٤٤٥.
نتیجه تاریخ ایران سده های میانه اسلامی ، اثبات سیاست تبارسازی به عنوان یکی از دغدغه هـای اساسی حکومت ها در راستای تامین منافع سیاسی است .