چکیده:
«هاویه » نخستین مجموعة داستان کوتـاه ابـوتراب خـسروی اسـت . بـه منظـور دریافت شـیوة نویـسنده و تحلیـل داسـتانهـا، بـه کمـک روش سـاختارگرایی تودوروف پس از استخراج پی رفت ها، ژرفساخت داستانها را تحلیل کـردهایـم . ژرفساخت این مجموعه مبتنی بر مبارزه با زمـان و مظـاهر آن اسـت . بررسـی ساختار روایت ها نشان می دهد نویسنده آگاهانه در پی آن است که ژرفسـاخت را در شیوه و ساختار روایت ها نیز بازتاب دهد و میان روایت و ژرفساخت تا حد ممکن تناسب ایجاد کند؛ در روایت های ساده و تکمحور که ترکیب پی رفـت هـا زنجیرهای است نویسنده به کمـک عناصـر دیگـر نظیـر ایجـاد شـک و تعلیـق ، ژرفساخت مبارزه با زمان را بازتاب می دهد و در مواردی که ترکیب پی رفت هـا تناوبی است با ایجاد حالتی دوری، ژرفساخت مذکور را همخوان می سازد. فقط داستان «هاویة آخر» دارای روایتی چندمحور است و روایتی واحد به چند شکل تکرار شده تا با این تکرار، ژرفساخت مقابله بـا زمـان بـه منظـور برانـدازی یـا بی اعتبار کردن آن تداوم یابد.
خلاصه ماشینی:
"روایت داستان «پری ماهی هـا» پیچیـده اسـت ؛ زیـرا در ابتـدا هـشت نقـش وجـود دارد کـه از نظر زمانی مربوط به پی رفت های بعـدی هـستند، همچنـین نقـش A از نظـر زمـانی بعـد از نقش B قرار می گیرد، ولـی بـا تقـدم جـستن بـر نقـش B بـر گنگـی داسـتان افـزوده اسـت و باعـث ناهمـاهنگی در زمـان روایـت و زمـان داسـتان شـده و زمــانپریـشی بـه وجـود آورده است .
ایـان وات مـی گویـد: «فــرد به واسطة خـاطراتی کـه از افکـار و اعمـال گــذشته اش دارد، بـا هویـت مـستمر خـود ارتبـاط می یابد» (لاج، ١٣٨٦: ٣٠)؛ اما فراموشی خاطرات باعث بی هـویتی مـی شــود؛ ایـن بـی هـویتی سبب می شود که توبا بـرای شناسـایی فـرد مـورد نظـر دسـت بـه کـار تـازهای بزنـد، بـه ایـن نتیجه می رسد که «هرکدام از آنها انتخاب شوند، اشتباهی صورت نگرفتـه » (خـسروی، ١٣٧٩: ١١).
تبـدیل شـدن صـفیه به مار که در شب های مهتابی از جلـد خـود بیـرون مـی آیـد و بـه همـان زن سـی سـالة جـوان تبدیل می شود، اثر محوکننده بودن نـور مـاه (همـان: ١٠٣)، شـیدا شـدن صـفیه توسـط مـاه، طبیعت خاک داشتن تـن صـفیه (همـان: ١١١)، مـدفون بـودن وی در خانـه و عبـور کـردنش از همـه چیـز، حـضور داشـتن او در تـن تـاک (همـان: ١١٣) و شـنیدن صـدای پـایش کـه از زمین عبور می کند یا در آب جاری می شود و در تن درخـت هـا حلـول مـی کنـد (همـان: ١١٤) از مواردی هـستند کـه وقتـی در تقابـل بـا مـرگ و اعتقـاداتی کـه دربـارة مـاه، مـار، درخـت ، آب و خاک ذکر شد قرار داده شوند، دلالت ضمنی خود بـر زنـدگی و تجدیـد حیـات را آشـکار می کنند."