چکیده:
این پژوهش با هدف ارائۀ راهکارهایی در راستای افزایش تعادل بین کار و زندگی کارکنان یک شرکت تولیدی در زمینۀ قطعات خودرو انجام شده است. بدین منظور با مرور ادبیات، دو گروه اصلی از عوامل تأثیرگذار بر تعادل بین کار و زندگی، شامل عوامل فردی (مانند جنسیت و سن) و عوامل سازمانی شناسایی شد که در این پژوهش به بررسی گروه دوم پرداخته شده است. عوامل سازمانی که در این پژوهش بررسی شدهاند، عبارتند از: حجم کار، انعطافپذیری سازمان، حمایت سازمانی و حمایت سرپرست. در اجرای پژوهش 411 نفر از 840 نفر کارمند شرکت حضور یافتند که با استفاده از پرسشنامه هایی در مورد شناسایی رابطۀ عوامل سازمانی مد نظر پژوهش با تعادل بین کار و زندگی و همچنین میزان تأثیرگذاری هریک اقدام شد. تحلیل نتایج با استفاده از روشهای رگرسیون چندگانه و همبستگی پیرسون در محیط نرم افزار SPSS نشان داد که بین تعادل کار و زندگی و همه عوامل سازمانی مورد بررسی رابطۀ معناداری وجود دارد. انعطاف پذیری سازمانی روی تعادل کار و زندگی بیشترین تأثیر مثبت را داشته و حجم کار بیشترین تأثیر منفی را بر آن داشته است.
خلاصه ماشینی:
برخی از این اقدامات و حمایت های سـازمانی عبارتنـد از: خـدمات مشـاوره ای بـه کارکنان ، برنامه های یاری رسان به کارکنان ، آموزش مدیریت زمان ، آمـوزش مـدیریت اسـترس و تسهیلات نگهداری از فرزندان کارکنان چه در داخل و چه در بیرون سازمان (مک کارتی ، دارسـی و گرادی ، ٢٠١٠)، همچنین طرح هایی مانند تغییرات موقتی که به کارکنان امکان می دهد ساعات کاری خود را کاهش دهند (برای مثال تقسیم شغلی )؛ برنامـه هـای کـاری انعطـاف پـذیر کـه بـه کارکنان امکان می دهد، در حالیکه در ساعات اصلی در محل کار حضـور دارنـد، شـروع و پایـان ساعات کاری خود را منطبق بر نیازهای شخصی خود انتخاب کنند؛ دورکاری ، کار در خانه و کـار اینترنتی که کارکنان انعطاف مکانی را در انجام کارهایشان تجربه می کنند.
از آنجاکه در شرکت مورد مطالعه همزمان فشار کاری افزایش یافته و انعطاف پذیری سازمان دچار تغییر شده بود، به منظور بررسی دقیق تر تأثیر عامل حجم کار بر تعـادل بـین کـار و زندگی ، فرضیة زیر آزمون شده است : فرضیة ١: بین تعادل کار و زندگی و حجم کار رابطة معناداری وجود دارد.
از سویی دیگر، نتایج حاصل از پژوهش ها نشان می دهند، برنامه هـای کاری انعطاف پذیری که به کارکنان امکان برنامه ریزی انجام وظایفشان را می دهد، باعث افزایش تعادل بین کار و زندگی این افراد شده است (هیل ، هاکینز، فریس و ویتزمن ، ٢٠٠١ و تائوسیگ و فن ویک ، ٢٠٠١).
Journal of Management & Organization, 16 (3): 411-424.