چکیده:
روایت یک داستان، مهم ترین بخش ساختاری آن را تشکیل می دهد. کاربرد درست و موثر شیوه های روایت، پایه اصلی موفقیت یک نویسنده در ماندگاری داستانش است. از این رو، بررسی روایی داستان و نیز تحلیل روش های تازه و بدیع روایت، از جمله مباحث مهم نقد داستان امروز است که فراتر از درون مایه و مضمون اثر، به جلوه های کاملا ادبی متن داستانی پرداخته و شگردهای مختلف آن را آشکار می نماید.
«زن نویسنده» از جمله داستان های محمود گلابدره ای است که در آفرینش آن، نویسنده به شیوه های روایی داستان نویسی روز، توجهی ویژه نشان داده است. روایت ذهنی درخور توجه و نزدیک شدن به زبان شعر و داستان شاعرانه، و هم چنین سیال بودن جریان روایت که موجب ابهام داستان و در نتیجه برتابیدن برداشت های مختلف خواننده خواهد شد، از ویژگی های روایی این داستان است.
Narrative of a story is the most important structural part of it. Appropriate and effective application of narrative methods is the main success base for every author to make his/her work lasting; therefore، narratological reviewing of a story and analysis of the new and creative methods of narrative are two important discussions in contemporary story criticism which، beyond motif and theme and content of the work، deals with the completely literary manifests of story text and reveals its different devices. “Women Writer” by Mahmoud Golab-Darei is a story which in its creation، writer particularly focuses on the contemporary narrative methods of story-writing. The considerable mental narrative and approaching to the language of poetry and poetic story، and also fluidity of narrative current which causes ambiguity in story and therefore tolerating different conclusions from reader is of the narrative feature of this story.
خلاصه ماشینی:
در مثنوی نیز آخرین کنش (پاسخ پیامبر) فرایندی کلامی اسـت ، و از آنجا که این فرایند در آخرین کنش قرار گرفته ، چنانکه ملاحظه می شـود، ادامـة روایـت مثنـوی را عمدتا گفت وگو پیش می برد که در بخش های بعد مفصلا بدان پرداخته خواهد شد.
این شیوه شخصیت پردازی را در حکایت مثنوی نیز مشاهده می کنیم ؛ بـا ایـن تفـاوت کـه در مثنوی توصیف های مستقیم بیشتری در ارائه منش شخصیت ها آمده است : با انکـار راه رفـتن ، در نفیر بودن، خاییدن دندانها و لب از شدت غضب ، زهـره نداشـتن کفـار، در غـل و زنجیـر بـودن، طعنه زدن بر پیامبر، شیر پنداشتن خود، منگیدن آنان، مـرده و پوسـیده فنـا بـودن کفـار اسـیر، مقهور بودن آنان و...
به دیگر سخن ، مولانا فضای غلبه و مغلوب بودن را در این حکایت در همان سـطور آغازین ، چونان براعت استهلالی نشان داده است ؛ پس از چند سطر، در خـلال گفـت وگـو از زبـان پیامبر، صحنه ای را پـیش چشـم خواننـده مجسـم کـرده کـه رابطـه ای نمـادین بـا شخصـیت و رخدادهای حکایت دارد.
تعبیر «کـن فیکـون» کـه در هفت آیة دیگر (بقره: ١١٧، آلعمران: ٤٧ و ٥٩، انعام: ٧٣، نحل : ٤٠، مریم : ٣٥، غافر: ٦٨) نیز بـه آن اشـاره شده ، بر این دلالت دارد که نوعی از کلمات خداونـد کلمـات وجـودی و تکـوینی اسـت و گفتـار یـا کلمات خداوند به معنای ایجاد اشیاء است .