چکیده:
در نوشتار پیش رو پس از اشاره به معنای مرگ و اقسام آن، رویکردهای گوناگون درباره علت مرگ انسان به منظور فهم علت حقیقی مرگ طرح شده و از این رهگذر دو دیدگاه ابن سینا و صدرالمتألهین مورد تطبیق قرار گرفته تا روشن شود کدام دیدگاه در بیان علت حقیقی مرگ، صحیح و بر حق است. دیدگاه ابن سینا که علت حقیقی مرگ را ضایع شدن اعتدال مزاجی به واسطه استیلای حرارت غریزی بر بدن می داند با سه انتقاد صدرالمتألهین روبه رو شده است. صدرالمتألهین به استناد این اشکالات دیدگاه ابن سینا را مردود می شمارد و اعتقاد دارد که علت حقیقی مرگ کمال نفس انسان و روی گردانی نفس از بدن است. نگارندگان با بررسی اشکالات صدرالمتألهین و نیز نقد دیدگاه او، به این نتیجه رسیده اند که علت حقیقی مرگ همان برهم خوردن اعتدال مزاجی و ضایع شدن بدن است و دیدگاه صدرالمتألهین بیشتر متناسب با مرگ ارادی است، نه مرگ طبیعی.
خلاصه ماشینی:
"دفع دخل مقدر: پس از تبیینی که از دیدگاه ابن سینا و صدرالمتألهین درباره علت مرگ انسان به دست داده شد، و با توجه به موضع نگارندگان در بحث یادشده، ممکن است بر نگارندگان اشکالی وارد شود که اگر علت قریب مرگ انسان عدم قابلیت بدن در حفظ نفس است، پس چگونه می توان این حدیث را توجیه کرد؟ عدد کسانی که به واسطه گناهان می میرند از کسانی که به واسطه سر آمدن عمر می میرند، بیشتر است و عدد کسانی که به سبب نیکوکاری زندگی دراز می کنند از کسانی که باعمراصلی خودزندگی می کنندافزون است(مجلسی،1404ق،ج5،ص140).
با توجه به توضیحی که داده شد، روشن می شود که اگرچه گناه علت بسیاری از مرگ ها شده است و در مقابل نیکوکاری بر عمر انسان می افزاید، علیت گناه برای مرگ انسان هیچ گاه به گونه ای نیست که صدرالمتألهین می گوید؛ یعنی بدین نحو که گناه به سقوط نفسانی بینجامد و نفس به سبب فرط نزول، بدن را ترک کند؛ بلکه حقیقت این است که گناه به صورت های مختلف زمینه کاهش و عدم قابلیت بدن را در حفظ نفس فراهم می آورد و علت ناقصه و بعید برای مرگ می گردد.
تکمله بحث با توجه به آنچه گذشت، کلام صدرالمتألهین درباره مرگ طبیعی، درخور مناقشه است و به نظر می رسد که چنین دلیلی باید برای توجیه قسم دوم از مرگ ارادی ایراد شود؛ یعنی نفس انسان آن گاه که به کمالات دست یابد و قادر بر دخل و تصرف در طبیعت شود، می تواند تعلق خود را از بدن سلب کند و با اراده خویش از نشئه ای به نشئه دیگر منتقل گردد."