چکیده:
تبیین صفات فعل خداوند به نحوی که انتساب آنها به خداوند با اعتقاد به بساطت مطلق او سازگار باشد یکی از مهمترین مسائل کلامی و اعتقادی ادیان توحیدی است که حل آن بدون در نظر گرفتن مبانی منطقی و فلسفی میسر نخواهد شد. در این مقاله سعی شده است تا با استفاده از معنای خاصی که از وجود و وجود رابط در حکمت متعالیه شده است، نحوهی موجودیت این صفات بررسی شود. صدرا تقسیم سه گانهی وجود را تغییر داده و وجود رابطی را منحل در وجود رابط میکند. مسئلهی اصلی ملاصدرا در این طرح، ربط موجودات متغیر به خداوند بسیط الحقیقه بوده است. در فلسفه مشاء مخلوقات که مظهر صفات فعل خداوند هستند رابطی تلقی میشوند. رابطی بودن موجودات نحوهای از هویت و استقلال را برای آنها در کنار حقیقت حق تعالی اثبات میکند. ملاصدرا با بسیط انگاشتن قضایا و رابط دانستن وجودهای رابطی مبنای منطقی و فلسفی استواری را برای انقلابی بزرگ در نگرش به موجودات جهان هستی پایه ریزی کرده است. در نتیجه این نگرش هویت و استقلال موجودات امری اعتباری تلقی شده و مانند رابط قضیه به صورت موجود در موضوع تقلیل مییابد. این تحلیل میتواند تعارض بین وجود صفات و بساطت ذات را از میان بردارد.
خلاصه ماشینی:
"ذیل این موجود مستقل، موجودات دیگری نیز هستند که آنها نیز با آنکه دارای استقلال هستند، اما مانند موجود واجب، بنفسه نبوده، بلکه فی نفسه لنفسه بغیره میباشند، مانند وجود جواهر مختلف، اعم از مادی و مجرد؛ یعنی تنها در موجود شدنشان وابسته هستند ولی در موجودیت وابسته به غیر نیستند، به همین نحو در مرتبهی پایینتر موجودات مستقل، اعراض قرار دارند؛ اعراض نیز با آنکه هیچگاه در موجودیت، به صورت مستقل یافت نمیشوند ولی دارای نحوی از استقلال هستند، مانند سفیدی که هرچند همیشه نیازمند یک موضوع است، ولی در ذات خود دارای مفهوم و ماهیت مستقل میباشد و از درجهای از واقعیت برخوردار است و میتوان با نظر استقلالی به آن توجه کرد و مهمتر از همه؛ میتواند صفتی برای چیزی و تاثیری در غیر داشته باشد.
وجود مستقل در حکمت متعالیه بر اساس نظام فلسفی حکمت متعالیه، این که وجود مستقل محمولی هست و در قالب قضیهی منطقی موضوع صفات مختلف واقع میشود و دیگر ویژگیهایی که در بالا به آنها اشاره شده است را دارد، مورد پذیرش است، اما در این نظام فلسفی هم وجود و هم استقلال معنای دیگری دارد و دقیقا همین تفاوت در مبنا است که همه صورت مسئله را دگرگون میکند.
البته خلق صفتی نیست که در ذات محقق باشد، بلکه فقط همین قدر هست که بگوییم چیزی به عنوان خلق ثبوت دارد و لذا از این طریق میتوان فهمید که پیشوایان ما وقتی میگفتند: خدای تعالی در ازل متصف به صفت خالق نبوده است منظورشان چیست؛ زیرا در ازل خلقی وجود نداشت، حتی اگر بگویی خداوند در ازل متصف به این صفت بوده، به این اعتبار که او در ازل قادر به ایجاد خلق بوده است، این بیان نیز نوعی مجاز است."