چکیده:
هدف این پژوهش بررسی آسیب های موجود در تعامل بین افراد متأهل با والدین خود بود. پژوهش قابل تفکیک به دو بخش می باشد. روش پژوهش در بخش اول، تحلیل کیفی بود که ابتدا متون نظری و پژوهشی مرتبط با عنوان بررسی شد، سپس با استفاده از مصاحبهی نیمه ساختاریافته بر روی یک نمونهی 36 نفری (شامل افراد متأهل و والدین) که به صورت هدفمند انتخاب شدند، مهم ترین آسیب های تعاملی زوجین با والدین استخراج گردید. سپس اطلاعات حاصل از تحلیل مصاحبه ها و کتب و مقالات مرتبط ادغام گردیده و از آن در جهت تهیهی پرسشنامهی آسیبشناسی تعاملی استفاده شد. در بخش دوم که به روش توصیفی مقطعی انجام گردید، پرسشنامهی مذکور بر روی نمونه ای شامل 135 نفر (78 زن متأهل و 57 مرد متأهل) که به روش خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده بودند، اجرا گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار spss و با روش محاسبه فراوانی، میانگین، انحراف استاندارد و آزمون t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که از منظر کیفی بیشترین آسیب ها عبارتند از وابستگی، انتظارات نابجا، بیاعتنایی، دخالت و رفتارهای منفی. در بخش کمی پژوهش نتایج نشان داد که آسیب های وابستگی عاطفی، انتظارات نابجای والدین، بی اعتنایی والدین و دخالت، با اختصاص بیشترین میانگین ها به ترتیب اولویت های اول تا چهارم را به خود اختصاص دادند. همچنین نتایج این پژوهش حاکی از آن بود که در خصوص آسیبهای تعاملی، در گروه افراد متأهل تفاوت معناداری (05/0>p) بین زنان و مردان وجود ندارد.
خلاصه ماشینی:
بررسي کيفي متون نظريو پژوهشينشان ميدهد که برخي آسيب هاي ارتباطي که ممکـن است در رابطۀزوجين و خانواده هاي اصلي رخ دهد عبارت هستند از: دشواري يا شکسـت در جدايي از والدين (هاروي، ١٣٨٨)؛ عدم ايجاد مرزدررابطۀزوجي و گيـر افتـادن درخـانوادة اصلي (نظري ، ١٣٩٢)؛ عدم انتقـال دلبسـتگي هيجـاني اوليـه از والـدين بـه همسـر (نيکـولزو شوارتز، ١٣٨٧)؛ اعمال نفوذو مداخلۀخـانواده در مسـائل مربـوط بـه مراسـم و آداب ازدواج (بستان ، ١٣٨٩)؛ وابستگيهاي دراز مدت مالي ، فيزيکييـا عـاطفيزوجـين بـه والـدين خـود (گلدنبرگ و گلدنبرگ ، ١٣٨٩)؛ عدم تعهد والدين به زوج جديد و فراهم نکردن زمينۀاستقلال آن ها؛ و حسادت والدين به همسـر فرزندشـان (يانـگ و لانـگ ، ٢٠٠٧) عـدم اسـتقرار روابـط متفاوت با والدين و خواهروبرادرها بعد از ازدواج (زهراکارو جعفري ، ١٣٨٩)؛ عدم وضـوح مرزهاي زيرمنظومۀزن و شوهري که باعث مداخلۀ نيازهاو انتظارات ساير سيستم هاميشـود، مرزهاي سخت و خشک که باعث انزواي زيرمنظومۀزن و شـوهري مـي شـود، دخالـت هـاي والدين و انتظارات نابه جايوالدين در خصوص اعمال نفوذ بر ازدواج فرزندشـان و نارضـايتي آن هابه دليل از دست دادن اين نفوذ (مينوچين ، ١٣٨١)؛ اشکال در نگرش زوجين در خصوص ازدواج و تلاش براي قطع يا کم رنگ کردن تعلقات عـاطفي نسـبت بـه والـدين (سـالاريفـر، ١٣٩٢)؛ نقش هاي مقرر شدةفرهنگي و ايجاد احسـاس مسـئوليت و تکليـف متقابـل کـه حـق دخالت را در ازاي بهره مندي از حمايت هاي خـانواده ، بـراي والـدين ايجـاد مـي کنـد(برناردز، ١٣٨٨)؛ دخالت والدين در تربيت فرزندان و تشکيل مثلث هـاي چنـد نسـلي بـا نـوه هـا (مـک گلدريک و همکـاران ، ١٣٨٩)؛ سـکونت در محلـي بسـيار نزديـک يـا بسـيار دور از والـدين (گلادينگ ، ١٣٩٢)؛ توقعات بيش از اندازةوالدين در خصوص قدرت مالي زوجـين و دخالـت در تأمين رفاه آن ها، وابستگي و احساس تملک والدين مخصوصا مادر نسبت بـه فرزنـد خـود، حسادت يا حساسيت بيش از اندازةوالدين نسبت به فرزند خودو مراقبت از والدين يا تـأمين هزينه هاي مالي آن ها (حسـيني، ١٣٩٠)؛ توقعـات نابـه جـاي زوجـين درخصـوص پـرورش و نگهداري از فرزندانشان توسط والـدين خـود (چيـل ، ١٣٨٨)؛ مشـکلات ناشـي ازمواجهـه بـا ناتواني ، فقر،بيماري يا فوت والدين (نيکولزو شوارتز، ١٣٨٧).