چکیده:
عناصر هویتی و فرهنگی در جهان معاصر، از مولفه هاي اصلی شکل دهنده به مناسبات کنشگران سیاست بین الملل است. نقش این عوامل در مواردي حتی عوامل مادي و منفعت نگر را در روابط بین اللمل تحت تاثیر خود قرار داده و آنها را کمرنگ می سازد. ایران و تاجیکستان به عنوان دو ملت پیوسته به هم که منشاء هویتی واحدي دارند نمونه بارزي از تاثیر غالب عوامل هویتی و فرهنگی در مناسبات میان کنشگران سیاسی هستند.مبنا قراردادن نظریه هاي فرااثبات
گراي روابط بین الملل بویژه سازه انگاري در خصوص مناسبات ایران و تاجیکستان به خوبی تاییدکننده مفروضات اساسی این نظریه ها خواهد بود. عوامل و متغیرهاي هویتی و فرهنگی
بخش غالب روابط ایران و تاجیکستان را شکل داده و بر عوامل مادي فائق آمده اند. بویژه که از منظر نظریه هاي فرااثبات گرا روابط بین الملل، منافع کشورها صرفا ناظر بر منافع مادي و ابزاري
نبوده و در تعاریف نوین، منافع هویتی و هستی شناختی بعضا اولویت و ارزش بیشتري براي کنشگران سیاسی یافته است. البته در خصوص میزان غلبه این نگرش در مناسبات ایران و تاجیکستان در دوره هاي مختلف نوسان هایی نیز مشاهده می شود.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین ابتدا نگاهی به نظریه سازه انگاری و مفروضات اساسی آن خواهیم انداخت و در ادامه با کمک گرفتن از این نظریه و توجه به دیپلماسی فرهنگی به عنوان ابزاری نوین در سیاست بین الملل، عوامل هویتی تاثیرگذار در روابط دو کشور ایران و تاجیکستان در کنار دیگر عوامل سیاسی، امنیتی، و اقتصادی مورد بحث و مداقه قرار خواهد گرفت.
عنصر فرهنگ در تدوین و اجرای سیاست خارجی ایران نقش مهم نسبت به سایر عناصر دارد در این خصوص دلایلی چند را می توان بر شمرد 1 - انقلاب اسلامی در گفتار و عمل با ترویج فرهنگ اسلامی-ایرانی معتقد است که رسانه های عظیم خبری غرب در صدد برخورد و حذف فرهنگ اسلامی و ایرانی در دیگر کشورها هستند وچنانچه دستگاه دیپلماسی ایران در هرکشوری با یکی از این عوامل درانگیزه تقویت روابط باشد غرب ان را مغایر با منافع ملی خود می داند.
بعبارت دیگر آنچه در 30 سال گذشته و به ویژه از اوایل دهه 90 میلادی به بعد در سیاست خارجی ایران شاهد غلبه گفتمان های واقع گرایی و نو واقع گرایی بوده است که در این میان رویکرد فرهنگی در سه دولت هاشمی رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد باعث به وجود آمدن رگه هایی از نظریه سازه انگاری در روابط ایران و تاجیکستان هستیم."