چکیده:
چکیده زمینه: پژوهشگران و محققان، مشتاق به یادگیری بیشتر در مورد ظرفیت مشخصه انسان برای تولید ایده های جدید، رویکردهای جدید و راه حل های جدید هستند اما برخی از افراد غیرمتخصص همچنان خلاقیت را صرفا به عنوان یک محصول استعداد و ویژگی های فردی می بینند. هر چند گیلفورد در خطابه برجسته خود به انجمن روانشناسی امریکا (گیلفورد،1950) محققان را بطور جدی ترغیب کرد که به خلاقیت به عنوان یک فرایند شناختی و اجتماعی و نیز یک ویژگی شخصیت بپردازند، اما این زمینه برای سالهای زیادی باقی نماند. هدف: هدف پژوهش حاضر، تعیین نقش واسطه ای خودتفسیری(مستقل / وابسته) در رابطه بین عزتنفس و خلاقیت بود. روش: پژوهش حاضر از نظر روش، توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر سال سوم شهر کرج بود که در سال تحصیلی 96-95 مشغول به تحصیل بودند که تعداد 300 دانشآموز دبیرستانی براساس روش نمونه برداری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و پرسشنامه عزتنفس (روزنبرگ،1965) مقیاس تجدیدنظرشده خودتفسیری(سینگلیس، 1994) و پرسشنامه سنجش خلاقیت (تورنس، 1965) را تکمیل کردند. یافته ها: نتایج تحلیل رگرسیون نشان دادند که: الف) عزتنفس پیش بینی کننده مثبت معنادار خلاقیت بود، ب) خودتفسیری مستقل/وابسته پیش بینی کننده مثبت معنادار خلاقیت بود و پ) خود تفسیری (مستقل / وابسته) در رابطه بین عزتنفس و خلاقیت نقش واسطه ای مهمی ایفا می کند. نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش، می توان نتیجه گرفت که خلاقیت بیشتر از اینکه تحت تاثیر ویژگی های فردی باشد تحت تاثیر ساختارهای اجتماعی و ویژگی های فرهنگی خواهد بود. همچنین تربیت افرادی که خودپذیری بالا و نگرانی کمتری برای نظرات دیگران دارند باید در اولویت کار خانواده ها و دستگاه آموزش و پروش قرار بگیرد، زیرا پرورش این ویژگی ها، زمینه را برای شکل گیری عزت نفس بالا و بروز تفکر واگرا فراهم می کند که تضمین کننده رفتارهای خلاق است.
Background: researchers and scholars are anxious to learn as much as possible about the distinctively human capacity to generate new ideas, new approaches, and new solutions. many laypersons still view creativity as purely a product of individual talents and traits. For a long while, most creativity researchers seemed to hold the same view. Even though J. P. Guildford's landmark address to the American Psychological Association in 1950 (Guildford, 1950) exhorted researchers to seriously dig into creativity as a cognitive and social process as well as a personality trait, the field stayed rather narrow for many years.
Purpose: this study aimed to investigate the mediating role of self-construal in relationship between self-esteem and creativity.
Method: the present study was descriptive (A correlational type). The statistical population of this study included all the high school students in Karaj who were studying in the second semester of 1395-96. To calculate the sample size, a Cochran formula was used that three hundred high school students were selected by multistage random cluster sampling method. the participants completed the self-esteem scale (Rosenberg,1992), self-construal scale revisited (Singelis, T. M,1994), and the Tests of Creative Thinking (Torrance,1965).
Results: the results of regression analysis indicated that: a) self-esteem was the positive and significant predictor of creativity, b) the independent/ interdependent self-construal was positive and significant predictor of creativity, and c) the self-construal levels mediated the relationship between self-esteem and creativity.
Conclusion: According to the findings of this research, it can be concluded that creativity will be influenced by social structures and cultural attributes rather than influenced by individual characteristics. Also training people who have high self-acceptance, less concern for others' opinions should be a priority for families and the education system, because the cultivation of these features, provide a groundwork for the formation of high self-esteem and the emergence of divergent thinking that ensures creative behaviors.
خلاصه ماشینی:
"محققان زیادی در پژوهش های خود به این نتیجه رسیدند که بین عزتنفس و خلاقیت دانش آموزان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (زینلی(1389)؛ بیات و یعقوبی (1393)؛ برزگر بفرویی، صالح پور و امام جمعه(1393)؛ حسن زاده و ایمانی فر(1389)؛ وانگ و وانگ (2016)؛ کانترو، بنلیور و ملودرو 4 (2016)؛ دنگ و ژانگ 5 (2011)؛ مک دونالد و بیگلاو 6 (2010)؛ لوفتیک 7 (2000).
براساس آماره F و سطح معناداری آن در جدول فوق که به این سؤال پاسخ میدهد که آیا مقدار واریانس تبیین شده توسط متغیر (های) پیش بین به لحاظ آماری معنادار است یا خیر، ملاحظه میشود که با توجه به مقدار آن (96/21 =F) که در سطح اطمینان 99/0 معنادار است، میزان ضرایب همبستگی و ضریب تبیین بدست آمده معنادار میباشند.
نتایج به دست آمده مبنی بر تأیید نقش واسطه ای خودتفسیری (مستقل و وابسته) در رابطه بین عزتنفس با خلاقیت با یافته های مطالعات صورت گرفته توسط ژیابو وهمکاران (2016)؛ دانیلسون و بنگتسون (2016)؛ وانگ و وانگ(2016)؛ جورج و کراس و موریس به کودکان کمک کند تا در صورت مواجهه با عدم قطعیت، خطرپذیری و ابهام موفق شوند و مهارتهای خلاقانه میتواند منجر به مثبت تر شدن جنبه های خاصی از خود بشود.
Forrester, Hayley Slater, Khowla Jomar, Susan Mitzman and Peter James Taylor."