چکیده:
تحقق توسعه و جامعه مبتنی بر دانش بیش از هر مولفهای وابسته به آموزش با کیفیت است. یکی از
عوامل موثر در ارتقاء کیفیت فرایند یادگیری، استفاده صحیح، موثر و کارآمد فناوریهای آموزش
است. تعلیم و تربیت مانند بسیاری از فناوریهای نوین، در تلاش است که از همهی توان فناوری
اطلاعات و ارتباطات در جهت منافع نظامهای آموزشی بهره بگیرد. پژوهش حاضر به بررسی ضرورت
تولید محتوای آموزشی در تسهیل یادگیری در دانش آموزان مقطع ابتدایی میپردازد. در این تحقیق از دو
روش تحقیق توصیفی و نیمه تجربی از نوع طرح دو گروهی با پیش آزمون و پس آزمون استفاده شده
است. آزمودنیهای تحقیق شامل معلمان و دانش آموزان مقطع ابتدایی ناحیه ٤ تهران بودهاند. نتایج تحقیق
حاکی از آن است که، به کارگیری مواد و رسانههای آموزشی، استفاده از طراحی منظم آموزشی و
ارزشیابی صحیح و اصولی از سوی معلمان در فرایند تدریس، موجب افزایش یادگیری دانش آموزان
میشود.
خلاصه ماشینی:
٣٨ / مطالعات روانشناسي و علوم تربيتي، سال سوم ، شماره بيست و نهم ، بهار ١٣٩٧ * * * * * مقدمه بعد از اختراع و ورود فناوريهايي چون راديو، فيلم و تلويزيون به حوزه ي آموزش وپرورش ، که در دوران خود اختراعات بسيار بزرگي بوده اند، حال نوبت به فناوري بسيار پيشرفته و پيچيده ي فناوري اطلاعات و ارتباطات (ICT) رسيده است تا در ميدان تعليم و تربيت به جولان پردازد.
مدارس هوشمند يکي از طرح هاي آموزشي فناوري اطلاعات و ارتباطات است که براي ابداع فرآيندهاي ياددهي – يادگيري در جهان و به منظور ارتقاي کيفيت فرآيند تعليم و تربيت ، با بهره گيري هوشمندانه از نهاد رسانه به وجود آمده اند.
به عبارتي ديگر مدارس هوشمند گامي جديد در تطابق با عصر اطلاعات است که با تلفيق فناوري اطلاعات و برنامه هاي درسي، تغييرات اساسي در بررسي ضرورت توليد محتواي آموزشي در تسهيل يادگيري در دانش آموزان مقطع ابتدايي / ٣٩ فرآيند ياددهي-يادگيري و همچنين تغيير در نقش و وظايف معلمان و دانش آموزان ايجاد ميکند (لابيس و همکاران ،١ ٢٠١٠).
تحقيقات ديگري نيز در زمينه کاربرد رايانه و فناوري اطلاعات در طراحي محتواي آموزشي به وسيله معلمان در آموزش و پرورش صورت گرفته است ؛ نتايج اين پژوهش ها نشان ميدهد که کاربرد نرم افزارهاي چندرسانه اي توسط معلمان تأثير مثبت بر ايجاد علاقه و تغيير نگرش فراگيران ، پيشرفت تحصيلي، يادگيري و يادداري دانش آموزان دارد (مجتهد زاده و همکاران ، ١٣٩٠ و لاکدشتي و همکاران ، ١٣٩٠).