چکیده:
منطقة قفقاز در تاریخ ایران از دورة باستان از اهمیّت ویژهای برخوردار بوده و در عمده تحولات روابط خارجی ایران نقش مهمی داشته است که با جدایی از ایران در 1243 هـ.ق/ 1828م این اهمیّت برای دهههای آتی همچنان پابرجا ماند؛ گرچه شکل و صورت آن تغییر پیدا کرد. در مقالة حاضر نقش ارامنة قفقاز در موضوع گرایش به روسیه و جدایی از ایران در دورة بعد از صفویه تا عهدنامة ترکمانچای بررسی و به این پرسش اساسی پاسخ داده میشود که دیدگاههای علمی دو سدة گذشته و دوران حاضر که پیوستن به روسیة تزاری را خواست عمومی و حداکثری جامعة ارمنی میدانند تا چه میزان با واقعیت تاریخی و منابع و اسناد مربوط همخوانی و سازگاری دارد؟ در پژوهش حاضر با بررسی اسناد و متون مربوط نشان داده میشود که این گرایش یک درخواست حداکثری نبوده و بخشهای مهم و گستردهای از کلیسای اصلی و بدنة جامعة ارمنی تمایلی برای پیوستن به روسیه نداشتهاند و به دلایل مختلف سیاسی از جمله حمایتهای سیاسی دولتهای ایران از مسیحیان به ویژه در زمان تثبیت قدرت مرکزی، بیشتر ارامنه خواستار تداوم پیوستگی به جامعة ایرانی بودهاند.
The Caucasus region has had a great importance in the Iranian history since ancient times and has played a major role in the main developments of Iranian foreign relations. By separation from Iran in 1828، this significance remained for the coming decades; although its shape have changed. The main purpose of this paper is study and review role of Armenians in tendency to Russian empire from last decades of the safavid dynstay to the Turkmanchay treaty. We try answer to this main question that the scientific views of the last two centuries، that consider joining to Tsarist Russia as a general and maximal demand of Armenian community، how much is it consistent with the historical reality and the relevant sources and archival documents?. By examining the relevant documents and sources، present study shows that this trend was not a maximum demand and many parts and main church of the Armenian community had no adesire for join to Russian Empire. Because of various reasons، including the political support of the Iranian governments from the Christians especially during the stabilization of the central power، most of the Armenians have called for continuity in the Iranian society.
خلاصه ماشینی:
در مقالۀ حاضر نقش ارامنۀ قفقاز در موضوع گرایش به روسیه و جدایی از ایران در دورٔە بعد از صفویه تا عهدنامۀ ترکمانچای بررسی و به این پرسش اساسی پاسخ داده میشود که دیدگاه های علمی دو سدٔە گذشته و دوران حاضر که پیوستن به روسیۀ تزاری را خواست عمومی و حداکثری جامعۀ ارمنی میدانند تا چه میزان با واقعیت تاریخی و منابع و اسناد مربوط همخوانی و سازگاری دارد؟ در پژوهش حاضر با بررسی اسناد و متون مربوط نشان داده میشود که این گرایش یک درخواست حداکثری نبوده و بخش های مهم و گسترده ای از کلیسای اصلی و بدنۀ جامعۀ ارمنی تمایلی برای پیوستن به روسیه نداشته اند و به دلایل مختلف سیاسی از جمله حمایت های سیاسی دولت های ایران از مسیحیان به ویژه در زمان تثبیت قدرت مرکزی، بیشتر ارامنه خواستار تداوم پیوستگی به جامعۀ ایرانی بوده اند.
همکار نزدیک و رابط وی با ارامنۀ ایران ، کاتلیکوس عیسایی)Issai( بود که با اری نیز سابقۀ همکاری داشت و پس از بازگشت به ارمنستان بر سراسقفی کلیسای گندزاسار (قراباغ ) رسیده بود (کاوانی، ١٠٥)؛ این کلیسا در بیشتر سال های قرن هیجدهم در موضوع اتحاد با روسیه با کلیسای جامع ارامنه در اچمیادزین اختلاف نظر و رقابت داشت .