چکیده:
هدف این پژوهش تعیین ویژگیهای شخصیتی کارآفرینی و ارائۀ الگوی آموزشی برای توسعۀ این ویژگیها در دانشآموزان مقطع دبستان است. در گام اول، ضرورتهای شخصیتی مرتبط با فرآیند کارآفرینی تعیین و اولویت هر ویژگی در پرورش توانمندی کارآفرینانه مشخص شد. در مرحلۀ بعدی، فهرست فعالیتها و رویکردهای آموزشی در مقطع دبستان گردآوری و میزان اثرگذاری هر عامل در توسعۀ ویژگیهای شخصیتی دانشآموزان تعیین و در ادامه هریک از فعالیتها و رویکردها وزندهی شدهاند. در نهایت الگوی آموزشی توسعۀ توانمندیهای کارآفرینانۀ دانشآموزان ارائه شده است. این تحقیق از نوع کاربردی و آمیختۀ اکتشافی میباشد. جامعۀ آماری در بخش صنعت کارآفرینان و در بخش آموزش، آموزگاران و کارشناسان آموزشی مقطع دبستان بوده و نمونۀ آماری با روش قضاوتی و هدفمند انتخاب و با روش گلولۀ برفی توسعه یافت. در تحلیل دادهها از روشهای تحلیل محتوا، تحلیل سلسلهمراتبی و روش تاپسیس استفاده شد. یافتههای پژوهش نشان میدهد رویکرد مدیریت مشارکتی در برنامههای مدرسه، الگوسازی برای دانشآموز، تشویق هدفمند و برقراری رابطۀ احساسی مثبت با آنها در کنار فعالیتهایی از قبیل هنرهای آوایی و نمایشی، بازیهای آموزشی و تقلیدی و پرورش مهارتهای ارتباط کلامی و برنامهریزی اثرگذاری معناداری بر ویژگیهای شخصیتی و رشد توانمندیهای کارآفرینانه در دانشآموزان دارد.
The purpose of this study is to determine the personality features of entrepreneurship and proposing an educational model to develop these characteristics in elementary school. At the first step، the personality requirements associated with the entrepreneurial process determined and then those requirements are prioritized in the development of entrepreneurial capability. In the next step، researchers provided a list of activities and educational approaches in the elementary school، and then they investigated the effect of each activity and their weights. Finally، an educational model for developing student entrepreneurship capabilities is presented. This applied research is a mixed exploratory one. The statistical population divided into two parts: entrepreneurs of the industry and teachers in education sector (especially elementary school). Statistical sample was selected using judicative and purposeful methods and is developed by snowball sampling technique. Content analysis، hierarchical analysis and topsis method used for data analysis. findings show that participatory management approach in school curriculum، presenting models of behavior for students، purposeful encouragement and establishing positive emotional relationship with them، along with activities such as phonetic and dramatic arts، educational and imitation games، developing the verbal communication skills، and planning have a significant effect on The growth of entrepreneurial capabilities in students.
خلاصه ماشینی:
دانشجوی دکتری مدیریت سیستم ها، دانشگاه شیراز تاریخ دریافت : ١٣٩٧/١/٩ تاریخ پذیرش : ١٣٩٧/٣/٦ چکیده هدف این پژوهش تعیین ویژگیهای شخصیتی کارآفرینی و ارائۀ الگوی آموزشی برای توسعۀ این ویژگیها در دانش آموزان مقطع دبستان است .
یافته های پژوهش نشان میدهد رویکرد مدیریت مشارکتی در برنامه های مدرسه ، الگوسازی برای دانش آموز، تشویق هدفمند و برقراری رابطۀ احساسی مثبت با آن ها در کنار فعالیت هایی از قبیل هنرهای آوایی و نمایشی، بازیهای آموزشی و تقلیدی و پرورش مهارت های ارتباط کلامی و برنامه ریزی اثرگذاری معناداری بر ویژگیهای شخصیتی و رشد توانمندیهای کارآفرینانه در دانش آموزان دارد .
اولویت بندی ویژگیهای شخصیتی در تقویت توانمندیهای لازم برای کارآفرینی (به تصویر صفحه رجوع شود) یافته های کیفی فاز دوم با توجه به هدف این پژوهش ، در فاز دوم با اســـتفاده از پژوهش میدانی از نظام آموزشـــی، فهرستی از برنامه هایی که آموزگاران میتوانند در کنار دروس برنامه ریزی شده در کلاس برای توسعۀ توانمندیهای کارآفرینی دانش آموزان داشته باشند، استخراج شد.
الگوی آموزشی پیشنهادی پژوهش به منظور توسعۀ ویژگیهای شخصیتی کارآفرینانه در دانش آموزان براساس این الگو، فعالیت ها و رویکردهای اثرگذار به همراه میزان اهمیت آن ها در شکل ٢ آورده شده است .
رویکردها و فعالیت های آموزشی و پرورشی به منظور توسعۀ ویژگیهای شخصیتی کارآفرینانه در دانش آموزان در تحلیل خرد و در ارتباط با اجزای الگوی پیشــنهادی، یافته ها نشــان داد که خودباوری و اعتماد به نفس ، خلاقیت و ابتکار و مرکز کنترل درونی بیشـــترین اولویت در ویژگی های شخصیتی پیش برندٔە فرآیند کارآفرینی را دارند، که با مطالعۀ خسرویپور و همکاران (١٣٩٤) مطابقت دارد.