چکیده:
نظریه¬پردازان علم مدیریت این علم را به چهار نوع مدیریت کلاسیک، نئوکلاسیک، سیستمی و اقتضایی تقسیم میکنند. مدیریت امروزی براساس جهتگیری وضعی و اقتضایی(contingency management) است؛ یعنی تلاش میکند راهکا¬رهای مدیریتی را با نیاز منحصر به فرد اوضاع سازگار و در موقعیتهای ویژه روش خاص انتخاب کند.
نظریه¬پردازان مدیریت اقتضایی روش اصولگرایی- یعنی اصول مدیریت در تمام جهان یکسان است- را نفی میکنند و معتقدند آنچه مدیر در اجرا انجام میدهد، تابع شرایط است. طبق اصول این نظریه، مطلوب بودن شیوه¬های مدیریت بستگی به موقعیت دارد؛ زیرا شیوه¬ای که در یک موقعیت، مطلوب است ممکن است در موقعیت دیگری نامطلوب باشد. از این رو، به این نظریه "نگرش موقعیتی" نیز گفته شده است.
در این جستار به بررسی دیدگاههای مدیریتی فردوسی پرداخته و به این نتیجه رسیده¬ایم که فردوسی با تبحر خاص یک مدیر مدرن، با اصول آخرین حلقه این علم آشناست و بصورتی فعال درصدد است تا بهترین تصمیم را، متناسب با شرایط موجود، اجرایی کند و با احاطه کامل بر اوضاع حاکم، افراد را با توجه به نیازشان برانگیزد و در شرایط به ظاهر مشابه، تصمیمات متفاوت و متناسب بگیرد. دیدگاههای برجسته وممتاز و مدیریت برتر منش و اقتضایی او، میتواند الگویی قابل ملاحظه برای مدیران امروزی باشد.
خلاصه ماشینی:
به همین منظور بزرگترین اثر ادبی فارســـی ؛ یعنی شــاهنامه را برای رســـیدن به این هدف انتخاب کرده وبرای رسیدن به جواب فرضیه ها به سؤالات زیر پاسخ دادهایم : درشاهنامه چه میزان از مباحث مدیریتی وجود دارد؟ شیوههای نوین مدیریت ، تا چه حد مورد توجه فردوسی بوده است ؟ فرضیه های تحقیق عبارتند از: ١ــــ باتوجه به اینکه شاهنامه ، نامة زندگی اجتماعی – سیاسی ایرانیان است ، مباحث مدیریتی فراوانی درآن مطرح شده است .
فردوسی ، ساخت بند قیصر را چنین توصیف میکند: یکــــــی رود بــــــد پهــــــن درشوشــــــتر کــــه مــــاهی نکــــردی بــــر او بــــر گــــذر برانــــــوش را گفــــــت کــــــز هندســــــی پلـــی ســـاز آن جـــا چنـــان چـــون رســـی تـــــــــو از دانشـــــــــی فیلســـــــــوفان روم فـــراز آر و خنـــدان کـــن ایـــن مـــرز و بـــوم کـــه مابـــاز گـــردیم و ایـــن پـــل بـــه جـــای بمانـــــــد بـــــــه دانـــــــایی رهنمـــــــای چــن ایــن پــل برآمــد ســوی خــان خــویش بــــرو تــــازییی بــــاش مهمــــان خــــویش چـــو شـــد پـــل تمـــام او ز ششـــتر برفـــت ســــوی خــــان خــــود روی بنهــــاد تفــــت (همان:٢٤٨/٦-٢٤٩) سـاخت این پل با اسـتفاده از نیروی بیگانه ، گواه توجه او به اصل مشارکت است ؛ مدیریتی که به روش تشـویق و ترغیب اعضـا، آنان را متعهد میکند تا، بامشـارکت هرچه بیشـتر، برای موفقیت سـازمان تلاش کنند.
(ایران در زمان ساسانیان، کریستین سن ، ٢٣٤) نحوة آرایش سپاه و انتخاب افراد نیز براساس موقعیت جنگی است ؛ یعنی مدیریت اقتضایی با اتکا بر این اصل که آنچه مدیر در عمل انجام میدهد، وابسته به مجموعة شرایط موجود باشد.