چکیده:
عرفا و صوفیه هم در بیان و بازنمود تجربیات عرفانی خود و تشریح مفاهیم و معانی مرتبط با آن، و هم برای وضع و تبیین اصطلاحات و مبانی عارفانه و صوفیانه خویش، همواره از آیات مختلف قرآن بهره برده¬اند؛ پس دور از انتظار نیست که تفسیر و یا تاویل و یا مصداق¬یابی بسیاری از آیات قرآن، در متون عرفان و تصوف قابل پیگیری و بررسی باشد. در این جستار، به روش اسنادی کاربردهای مختلف آیه¬های 24و25سوره ابراهیم که دربردارنده تمثیل شجره طیبه برای تبیین کلمه طیبه است، در متون عرفان و تصوف، نیز تفاسیر صوفیانه و عارفانه قرآن مورد بررسی قرارگرفته و نظریه¬پردازی¬ها و مصداق¬یابی¬ها و گاه تفسیرآنان پیرامون شجره طیبه و به تبع آن کلمه طیبه، معرفی و فهرست شده است. از آنجا که عرفا به این تمثیل، نگاهی رمزگرایانه داشته¬اند، هر کدام از اجزا و عناصر(مناسبات و ملائمات) آن مانند دانه، ثمره، شاخه، ریشه و... را نیز در حکم یکی از مفاهیم مرتبط با آن مصداق، در نظر داشته و معادلی را متناسب با آن مصداق، برای آن تعریف کرده¬اند. برای تکمیل هر بحث به تفاسیر دیگر قرآن نیز مراجعه شده است. در مجموع، تمثیل شجره طیبه برای بازنمود 14 اصطلاح عرفان و تصوف استفاده شده ¬است؛ یا به عبارتی دیگر در مجموع متون و تفاسیر عرفانی و غیر عرفانی مورد استفاده در این جستار، برای شجره طیبه و کلمه طیبه 14 مصداق معرفی شده¬ است.
خلاصه ماشینی:
در این جستار، به روش اسنادی کاربردهای مختلف آیه های ٢٤و٢٥سورة ابراهیم که دربردارندة تمثیل شجرة طیبه برای تبیین کلمۀ طیبه است ، در متون عرفان و تصوف ، نیز تفاسیر صوفیانه و عارفانۀ قرآن مورد بررسی قرارگرفته و نظریه پردازی ها و مصداق یابی ها و گاه تفسیرآنان پیرامون شجرة طیبه و به تبع آن کلمۀ طیبه ، معرفی و فهرست شده است .
او میگوید: « خدا موصوف به وجود است و چیزی از ممکنات با او موصوف به وجود نیست ، بلکه من میگویم خدا عین وجود است » (ابن عربی، بیتا: ج٣: ٤٢٩) و بر این عقیده است که اگر سریان حق در موجودات نبود و در آن ظهور پیدا نمی کرد، برای عالم وجودی نبود «و لوسلار یان الحق فی الموجودات و الظهور فیها بالصوره ما کان للعالم وجود» (ابن عربی ، ١٣٧٠: ٥٥) پس «وجود»ی که سیدحیدرآملی ، به عنوان مصداق شجرة طیبه معرفی کرده، خداوند یا حق است که مظهر موجودات یا مخلوقات است ؛ اما برابر با استفاده از شجرة طیبه برای توضیح «وجود»، مصداق کلمۀ طیبه نیز در برخی تفاسیر قرآن همین معانی «وجود» است ؛ «"کلمه " اصل و ریشۀ ثابت دارد، و آن " الله " است و یا "جهان طبیعت " که زبان گویای توحید است .