چکیده:
از راههای خلق تصاویر هنری و ایجاد زمینه¬های منطقی و قابل درک در غزل کلیم، به کار بردن اسلوب معادله است. اسلوب معادله نوعی تشبیه است، شعر را به ساحتهای تصویری روشن و قابل درک رهنمون میسازد و به سبب شکل ساختاریش – از مفهوم معقول به مفهوم محسوس- هیاتهای ذهنی شاعر را به هیاتهای بیرونی در جهان ما میپیوندد و زمینه درک مفاهیم را فراهم میکند.
اسلوب معادله از دیرباز در شعر فارسی کاربرد داشته و در اشعار سبک هندی بویژه در شعر کسانی چون کلیم و صائب بسامد بالایی پیدا کرده و از ویژگی¬های سبکی این دوره به شمار میرود. کلیم در اسلوب معادله تنوع بسیاری ایجاد کرده وشعر وی به داشتن اسلوب معادله خاص و مبتکرانه¬اش از سایرین ممتاز گشته است، این ابتکار و سرآمدی وی در ساخت اسلوب معادله، از چهار ویژگی، نشات گرفته و شکلی انحصاری یافته است که عبارتند از : 1- موتیفهای شعری و نقش کلیم درین زمینه 2- فراوانی اسلوب معادله 3- نوآوری در شکل ساختاری اسلوب معادله¬ 4- مضامین ارائه شده در قالب اسلوب معادله، اساس این پژوهش نیز مبتنی بر بررسی و معرفی این چهار ویژگی و چگونگی آن است، بدین شیوه که ابتدا اسلوب معادله معرفی میشود و سپس، نمونه¬هایی از کاربرد این صنعت ادبی در اشعار ادوار پیشین ذکر خواهد شد، آنگاه به معرفی¬ اسلوب معادله در اشعار کلیم، از لحاظ موتیف، از لحاظ ساختاری و مضامینی که در قالب آنها بیان شده است میپردازیم.
خلاصه ماشینی:
غرق وصال آگه ز آشـوب چشـم تـر نیسـت تـــا دام بـــر نیایـــد مـــاهی خبـــر نـــدارد ( دیوان ، ص ١١٢) تو بـیپـروا درون دل ولـی از حـال او غافـل کــه آتــش آگهــی از ســوزش مجمــر نــدارد (دیوان ، ص ١١٧) گفتنی است که در ساخت اسلوب معادله گاهی صنعتی یا صورتی دیگر از خیال به یاری شاعر می - آیند و توأمانی چندین لطیفۀ ادبی، ظرافتی خاص به بیت میافزاید، برای مثال در بیت زیر تشبیه مضمر و تلمیح دو آرایۀ به کار رفته در ساختار اسلوب معادله هستند : اشــکم چــو شــعله هــای فــروزان برآمــده توفــــانم از تنــــور بدینســــان برآمــــده (دیوان ، ٣٢١) در بیت زیر نیز، ضمن استفاده از دو آرایۀ پارادوکس و تلمیح ، مفهوم «با وجود فراوانی ناقابلی و بی ارزشی، نشانی از مقبولیت و ارزش داشتن » به عنوان مشبه عقلی در مصراع اول ذکر شده است (که این مفهوم ، ضمن عقلی بودن ، مفهومی پارادوکسی نیز در خود دارد) و سپس با اشاره به عقیدة قدما و باور آنها مبنی بر چگونگی ساخته شدن مروارید، که معتقد بودند در روز بارانی، صدف به سطح آب میآید و یک قطره باران را درون خود جای میدهد و آن را پرورش داده و تبدیل به مروارید میکند، مفهوم حسی «مروارید با وجود خشکی نشانی از باران دارد» مضمون را بیان میکند که من با وجود تمام این ناقابلیها باز هم نشانی از مقبولیت دارم ، همانگونه که مروارید اگر چه خشک هم باشد باز هم نشانی از باران در آن دیده میشود» را به تصویر میکشد : بــا همــه ناقــابلی داریــم رنگــی از قبــول باشــد از بــاران نشــانی گــوهر بــیآب را (دیوان ، ص ٤) کلیم در ساختار اسلوب معادلۀ بیت زیر، از آرایۀ تشخیص استفاده کرده و میگوید؛ نرگس با دیدن داغ لاله ، متأسف و ناراحت میشود(مشبه ، عقلی) همانگونه که فرد سرخوش از سوختن کباب روی آتشش ناراحت و اندوهگین میشود(مشبه به ، حسی) که در بیت زیر آمده است : نـــرگس بـــه لالـــه بینـــد و دارد تأســـفی چون سرخوشی که سـوخته باشـد کبـاب او (دیوان ، ص ٣١١) رفتــی و مضــطرب ز قفایــت دویــده اشــک چــون لشــکری کــه از پـی ســلطان برآمــده (دیوان ، ص ٣٢١) در این اسلوب معادله که همراه با تشخیص و کنایه است ، مشبه مرکب معقول : با رفتن تو اشکم با اضطراب در پی تو شروع به دویدن کرد.