چکیده:
از شاعران شیعی و ناشناخته ادب فارسی در قرن هشتم و آغاز قرن نهم هجری قمری میرمختوم (مخدوم) نیشابوری است که در شمار مریدان و شاگردان شاه قاسم انوار است. درباره این شاعر اطلاعات زیادی در تذکره های ادبی و نیز تواریخ ادبی معاصر دیده نمیشود و علاوه بر این تاکنون آثار این سراینده مقتول ادب فارسی به زیور تصحیح و طبع آراسته نشده است. به همین روی نگارنده بر آن است که در این نوشتار ضمن بحثی کوتاه در خصوص زندگی، احوال و آثار این شاعر به بررسی دیوان شعری باقیمانده او از منظر ساختار، سبک، متن شناسی و محتوای اثر بپردازد؛ تا هم یکی از گویندگان گمنام ادب فارسی را شناسانده باشد و هم بحث پیرامون هنر شعری و وجه اهمّیت اصلی شعر او را که اندیشه های شیعی و مکتب عاشقی است به صورت برجسته و موکّد بیان نماید.
خلاصه ماشینی:
به همین روی نگارنده بر آن است که در این نوشتار ضمن بحثی کوتاه در خصوص زندگی، احوال و آثار این شاعر به بررسی دیوان شعری باقیماندة او از منظر ساختار، سبک ، متن شناسی و محتوای اثر بپردازد؛ تا هم یکی از گویندگان گمنام ادب فارسی را شناسانده باشد و هم بحث پیرامون هنر شعری و وجه اهمیت اصلی شعر او را که اندیشه های شیعی و مکتب عاشقی است به صورت برجسته و موکد بیان نماید.
از جمله میرمخدوم در ضمن یک رباعی وصف حال مختصری از خود آورده و به نام شعری خویش نیز اشاره کرده است : در دهر کسی نیست به محرومی من محرومی من جمله ز مخدومی من از هستی خود چون عدم صرف شدم شد صرف وجود آن همه معدومی من (نسخه خطی دیوان میر مختوم : b١٦) و در بیتی دیگر اینگونه خود را در سلک بیدلان و سوختگان معرفی مینماید: مـــا عاشـــق و رنـــد و لاابـــالی هســـتیم دایــــم ز شــــراب لایزالــــی مســــتیم (16b) و گاه این چنین شرح دلدادگیش را میسراید: تنگ شد بر جان من شاها چو صحرای وجود نی حریف مدرسه ماندم نه مرد خانقاه (15a) شاه قاسم انوار، مراد و شیخ میر مختوم ؛ مرثیه ای در قتل او سروده که ذیلا ابیاتی از آن نقل میشود: میــر مختــوم ســفر کــرد و دعــایی فرمــود همــه دلهــای عزیــزان بــه فــراقش فرســود ...