چکیده:
ناهماهنگی و عدم یکدستی در شیوة نگارش خط فارسی رایج در میان اهل قلم و نویسندگان, امروزه مشکلات زیادی برای زبان رسمی کشورمان بویژه در آموزش آن به وجود آورده است. این مشکلات بیشتر در شیوه نگارش کلمات مرکب رخ می نماید. در زمینة کلمات مرکب، برخی گسسته نویسی افراطی و برخی پیوسته نویسی افراطی را در پیش گرفته اند. طرفداران هر یک از این گرایش ها که گهگاه در زمانهای مختلف مطرح میشود, دلایل خاصی را برای اثبات مدعیات خود آورده اند. در این میان، فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز مدعی است که در مقابل این دو گرایش راه میانه را برگزیده است و به همین دلیل ضمن ارائه املای برخی از کلمات، نگارش بسیاری از کلمات مرکب را دو املایی اعلام کرده است؛ که حاصل آن در یک کتاب نسبتا قطوری تحت عنوان "فرهنگ املایی خط فارسی" گرد آمده است، بدون اینکه قواعدی را برای فصل و وصل این کلمات ذکر نماید. به منظور پاسخگویی به این نیاز علمی نگارنده بنا دارد رسم الخط کلمات مرکب فارسی را براساس اصول زبانشناسی تبیین نماید و بدینوسیله گامی هرچند ناچیز در جهت رفع تشتت و هرج و مرج در این زمینه بردارد.
خلاصه ماشینی:
اما از آنجا که در بین صاحبنظران اختلاف زیادی در زمینۀ نگارش خط فارسی بویژه کلمات مرکب وجود دارد و آدمی نمیداند از چه کسی در این زمینه تقلید کند ؛ بخصوص آنانکه میخواهند بطور حرفه ای وارد کار ویرایش شوند تا با سردرگمی و انبوه قواعد ضد و نقیض مواجه نشوند، نگارنده بر آن است شیوه نامه استدلالی در این زمینه ارائه نماید؛ زیرا معتقد است فصل و وصل کلمات ترکیبی باید تابع ضوابط و قواعدی باشد و اگر قرار است تغییری در آنها صورت گیرد ، برمبنای اصولی باشد و معیاری برای آنها وضع گردد .
برخی از این اصول که توسط صاحبنظران مطرح شده است عبارتند از: الف - اصل تطابق صورت مکتوب و ملفوظ بهمنیار در مقاله مشهور خود تحت عنوان 'املای فارسی' به این اصل اشاره میکند و مینویسد: 'در صورتیکه به این اصل که خط باید مطابق لفظ باشد معتقد باشیم ، این طرز کتابت را که حروف هر کلمه متصل بهم نوشته شود از محسنات و مزایای خط خود خواهیم شمرد .
( فرهنگستان ، دستور،ص ٩) مثلا اگر در تلفظ طبیعی زبان فارسی بین دو کلمه درنگی صورت نگیرد طبق اصل تطابق مکتوب و ملفوظ ، در خط نیز دو کلمه با هم ممزوج میشوند؛ مثلا کلمات مرکب عطفی که در اثر کثرت استعمال واو عطف حذف شده است بصورت متصل می نویسند, مانند جستجو، شستشو و گفتگو( بهمنیار،ص ١٣١).