چکیده:
بررسی تصویر، تصویرشناسی و تصویر دیگری از اهمیت بسیاری برخوردار است. اهمیتش بیشتر به علت نقش آن در شناسایی ملتها به همدیگر و زدودن تصویر کلیشهای و تحریفشده است که یک ملت درباره ملتی دیگر دارد. از آنجایی که ادبیات میتواند ملل مختلف را با هم آشنا و نزدیک سازد پس، از آن انتظار میرود شکاف حاصلشده میان ملل نزدیک به همدیگر را از میان ببرد. در حقیقت حاکمیت آموزههای اسلامی، دو عضو پیکرة امت عرب و ایرانی را به هم نزدیک میساختهاست و زمانی که این آموزهها در نظر گرفته میشدهاند، شاهد دید باز و پذیرفتن دیگری بودهایم و هنگامی که شرایط، آنها را از هم دور میکرده، اشتراکات آنان نادیده گرفته میشده و جستجوی ذرهبینانه تفاوتها و تلاش برای بزرگنمایی آنها و گاه تحریف و تزویر حقایق، صورت میگرفتهاست. این مطلب را میتوان در آثار منثور فارسی از طریق بررسی سیمای عرب در آن مشاهده کرد. پژوهش پیش رو در پی یافتن پاسخ به این پرسش است که تصویر دیگری (عرب) در نثر فارسی چگونه است؟ آیا نگاه نویسندگان ایرانی به عربها از دیرباز تاکنون یکسان و یا همسان بودهاست؟ و اگر تغییری در آن صورت گرفته، عوامل تغییر چه بودهاست؟ نتیجه این پژوهش تفاوت بسیاری بین نگاه به عرب پیش از قرن نوزدهم و پس از آن را نشان میدهد. نثر کلاسیک تصویر منصفانهای از عرب به نقش کشیدهاست، ولی این تصویر در نثر معاصر تغییر کرده و بیشتر منفی بودهاست. عوامل بسیاری در این تغییر نگاه نقش داشتهاند که پژوهش به آنها پرداختهاست.
خلاصه ماشینی:
در حقیقت حاکمیت آموزه های اسلامی، دو عضو پیکرة امت عرب و ایرانی را به هم نزدیک میساخته است و زمانی که این آموزه ها در نظر گرفته میشده اند، شاهد دید باز و پذیرفتن دیگری بوده ایم و هنگامی که شرایط ، آنها را از هم دور میکرده ، اشتراکات آنان نادیده گرفته میشده و جستجوی ذره بینانۀ تفاوتها و تلاش برای بزرگنمایی آنها و گاه تحریف و تزویر حقایق ، صورت میگرفته است .
از آن زمان به بعد، ایرانیان افزون بر تفاوت قومی با عربها، دارای مرجعیت مذهبی ویژة خود نیز شدند، اما با این حال تا قرن نوزدهم نگاه نژادپرستانه و سخنان توهین آمیزی نسبت به عربها در آثار نویسندگان ایرانی دیده نمیشود.
این عوامل ذهن روشنفکران را متوجه عربها کرد و به این نتیجه رسیدند که علت عقب ماندگی کشور چیزی نیست جز سیطرة اسلام و عرب و با همین رویکرد بود که دوران پیش از اسلام ایران ، دوران طلایی ایرانیان معرفی شد.
اگرچه این توصیفات در حق عربها مطرح میشود، اما با توجه به اینکه آقاخان ورود اسلام به ایران را علت العلل انحطاط و نابودی کشور میداند و دین اسلام را تنها برای عربها و ملتهای وحشی مناسب میبیند، میتوان همین صفتها را به تمام مسلمانان نسبت داد؛ و این کاری است که خود آقاخان انجام داده و توصیفات او راجع به هموطنان مسلمانش به هیچ وجه کمتر از توصیفات مربوط به عربها نیست (سه مکتوب : ٢٤٣).