چکیده:
این مقاله یکی از چالشهای مهم حوزه تربیت اخلاقی، یعنی شکاف میان نظر و عمل در تربیت اخلاقی را بررسی میکند. پرسش اصلی آن است که چرا فرد گاه با وجود دانستن قواعد اخلاقی، در عمل از آنها پیروی نمیکند؟ روش پژوهش، تحلیلی−استنتاجی است؛ بدینسانکه در مقام تبیین نظریه اعتباریات علامه طباطبایی از روش تحلیلی و در مقام نتیجهگیری و کشف دلالتهای تربیتی این نظریه در تربیت اخلاقی، از روش استنتاجی استفاده شده است.
نتایج نشان میدهد که نظریه اعتباریات علامه، راهحلی متفاوت پیشروی مسئله دیرینه رابطه نظر و عمل در اخلاق و تربیت اخلاقی است. این تفاوت اساسی را میتوان در تفکیک میان حسن فینفسه و حسن اعتباری و در اثبات تقدم اعتبار وجوب بر اعتبار حسن مشاهده کرد. چنانکه در این دیدگاه، دوگانگی میان نظر و عمل در تربیت اخلاقی وجود ندارد؛ زیرا امیال و عواطف انسان، نقش خود را در کنار شناختهای حقیقی، در ایجاد شناختهای اعتباری ایفا میکند و سرانجام این شناختهای اعتباری هستند که بهعنوان علت تامه تحریک اراده، عمل اخلاقی را شکل میدهند.
این نظریه در بعد تربیتی نیز تصور متفاوتی از فرایند تربیت پدید میآورد که براساس آن، بهجای تمرکز بر تقویت اراده، باید در کنار ارائه و تبیین شناختهای حقیقی، زمینه محیطی و روانی لازم را نیز برای ایجاد ادراکهای اعتباری، متناسب با آنچه که بهعنوان حسن حقیقی شناخته شدهاند، فراهم آورد.
خلاصه ماشینی:
البته رویکردهای گوناگونی برای الگوهای تربیت اخلاقی ارائه شده است که بهطور عمده در پی رفع این مشکل اساسی نیز بودهاند؛ از جمله رویکردهای نظری در تربیت اخلاقی، میتوان به سه رویکرد اصلی، یعنی نظریه رشدشناختی، یادگیری اجتماعی و روانکاوی (راین، 1991) اشاره کرد که براساس دیدگاه روانشناسان تربیتی شکل گرفتهاند و در میان این سه، تنها رویکرد روانکاوی بر وجوه شناختی متکی نیست.
بنابراین، براساس تحلیل بالا از اراده، در پاسخ به این پرسش که نقش اراده در شکلدهی عمل چیست؟ میتوان گفت که در نگاه علامه، علم، از نوع ادراکات اعتباری، محرک اراده است و شدت و حدت ادراکات اعتباری، قوت اراده را در پی دارد و به این ترتیب، اراده تأثیری هم عرض و معارض با علم در تحقق یا عدم تحقق فعل ندارد و تقویت اراده، بهطور مستقل و در عرض تبیین و توجیه رفتار، در تربیت اخلاقی، نه تنها لازم نیست، بلکه اصولاً ممکن هم نیست؛ زیرا اراده در طول علم و بهعنوان جزء اخیر رفتار، که بر مبنای علم شکل میگیرد، ظاهر میشود و نمیتوان آن را مستقل از علم ایجاد یا تقویت کرد؛ ولی با مدیریت عوامل شناختی و غیر شناختی تحقق اراده که زمینه تحقق ادراکات اعتباری متناسب با ضرورت و وجوب هدف و عمل باشند، میتوان امیدوار بود که اراده عمل نیز تشدید شود.