چکیده:
در این جستار به کاربرد صنعت ایهام در خلق تصویر آفرینیهای بی نظیر و بدیع نفثهالمصدور میپردازیم.این کتاب از دو جهت اهمیت دارد: نخست از جهت ذکر گوشه هایی از تاریخ ایران بصورت حسب حال و دیگر از لحاظ نوع نگارش که حضور پررنگ و قابل توجّه عناصر متعدد ادبی بار عظیمی از زیبایی و مانایی آن را بر دوش میکشد و آنرا بی شبهه در ردیف یکی از شاهکارهای بدیع نثر فنی،مزین و منشیانه نیمه اول قرن هفتم قرار میدهد.راوی کتاب بر آنست تا با شیوه تاریخ گویی،آفرینش هنری و بکارگیری دلنشین کلمات و عبارات را به اوج بالندگی رساند. در این میان صنعت ایهام به عنوان مشخصه بارز سبکی این اثر بوده که بعمد و برای بازی با اندیشه مخاطب بکار گرفته شده است تا با تفکّر بیشتر در عمق معانی چندگانه ،به رازناکی لایه های درونی آن پی برد.مقاله حاضر در دو بند زیر نگاشته شده است:الف)مقدمه که شامل سه بخش معرفی نویسنده، محتوا و سبک ادبی و تاریخی، ایهام و هنر بکارگیری آن در نثر کتابست.ب)تعریف ایهام از دیدگاه بدیعیان و طبقه بندیهای آن و ذکر نمونه هایی از انواع ایهام در نفثه المصدور.
خلاصه ماشینی:
این کتاب از دو جهت اهمیت دارد: نخست از جهت ذکـر گوشـه هـایی از تـاریخ ایران بصورت حسب حال و دیگر از لحاظ نوع نگارش که حضور پررنگ و قابـل توجه عناصر متعدد ادبی بار عظیمی از زیبایی و مانایی آن را بـر دوش میکـشد و آنرا بی شبهه در ردیف یکی از شاهکارهای بدیع نثرفنی ،مزین ومنشیانه نیمه اول قـرن هفتم قرارمیدهد.
ایهام در نفثة المصدور از برجستگی و تشخص سبکی خاصـی برخوردارسـت کـه بعمـد و برای بازی با کلمات و نیز درگیرکردن اندیشه مخاطب بکار گرفته شـده اسـت ، تـا بیـشتر بکلمات پسین بازگردد و با تفکر در عمق معنا بکشفی از تناسب واژگان با یکدیگردست یابد.
اینگونه ایهام حدود شش مرتبه در کتاب بکار گرفته شده است که به بیان چند نمونه از آنها میپردازیم : سموم عواصف هر چند برعموم آب از روی همگنان بـرده ، نکبـای نکبـت ، حـال مـن پریشان حال بیکبارگی برهم زده .
٤-٢)ایهام تناسب نوع دوم : واژه یا واژگان عبارت هریک دو معنا دارد.
(کزازی ١٣٨٥: ١٤٠) این ایهام تنها در دو عبارت کتاب آمده است : چون روی مقام نبود پشت بر گردانیدند.
این ایهام در سه عبارت کتاب بیان شده است : جان بجان آمده را که اعباء محنـت گرانبـار کـرده اسـت ،کدام رفیـق سـبکبار خواهـد کرد.
گاه پیوسته هایی که در تبادر یک واژه به ذهن ،کمک کننـده هـستند، واژگـان در ارتبـاط بـا یکدیگر نیستند، بلکه حال و هوای متن ، احساس سخنور و فضائیست که در برابر مخاطـب قرار گرفته است که در زیر نمونه هایی از آن را ذکر میکنیم : (سلطان جلال الـدین ) آفتـاب بـود کـه جهـان تاریـک را روشـن کـرد پـس بغـروب محجوب شدنی سحاب بود که خشکسال فتنه زمین را سیراب گردانید پس بساط درنوردید.